مقدمه ولد نامه – عقاید فقهی مولانا

۱۔ در حد و تعزیر قاضی هر که مُرد / نیست بر قاضي ضمان کو نیست خرد

نایب حقّ است و سایۀ عدل حقّ / آینه حقّ است و باشد مستحق

چون برای حقّ و روز آجله است / گر خطایی شد دیت بر عاقله است

عاقلۀ او کیست، دانی، هست حقّ / سوی بیت المال بر گردان ورق[۱]

ما بين فتوی حنفی و شافعی و امامی جمع کرده است. در فقه حنفی اگر قاضی اشتباه کرد و به سبب حد و تعزیر او کسی کشته شد، خون او هدر است و ضمانی بر قاضی و بیت المال نیست.

اما در فقه شافعی و امامی باید دیۀ او را از بیت المال بدهد[۲]

۲- نصّ و قیاس

مجتهد هرگه که باشد نصّ شناس / اندر آن صورت نیندیشد قیاس

چون نیابد نصّ اندر صورتی / از قیاس آنجا نماید عبرتی[۳]

موافق عقيدۀ عامه است که قیاس را یکی از دلایل فقه میدانند و شیعۀ امامی می گوید:

«و ليس من مذهبنا القياس»

٣- وضوی پیغمبر موافق اهل سنّت

اندرین بودند کآواز صَلا / مصطفی بشنید از سوی عُلا

خواست آبی و وضو را تازه کرد / دست و رو را شست او زآن آب سرد

هر دو پا شست و به موزه کرد رای / موزه را بربود یک موزه ربای[۴]

غَسل رجلین در وضو موافق عمل و اعتقاد عامّه است، اما خاصه مسح میکنند.

۴- آب کثیر

نیست دون القلتين و حوض[۵] خرد / کش تواند قطره‌یی از کار برد[۶]

درباره اهل حقّ که می گوید:

این چنین بهتان منه بر اهل حقّ / كان خیال تست برگردان ورق

این نباشد ور بود ای مرغ خاك / بجر قلزم را زمرداری چه باك[۷]

قُلّه بضّم قاف و تشدید لام نوعی از خمره دسته دار است که در قدیم برای ظرف آب معمول بوده است نظیر «حُبّه» که امروز در عراق معمول است و «قلّتین برای تحدید آب کثیر موافق عقيدۀ شافعی است که تقریباً نزديك به عقیده شیعه که مقدار آب کثیر یا «کُر» را که طاهر و مطّهر است و از ملاقات نجاست نجس نمی‌شود برحسب مساحت محلی را گویند که ۳٫۵ وجب در ۳٫۵ در ۳٫۵ وجب باشد که جمعاً ۴۲ و  وجب مکعّب می‌شود و برحسب وزن ۶۴ من تبریز الّا ۲۰ مثقال.

اما حنفیه مخصوصاً خود ابوحنیفه، آب کثیر برکه ای عظیم را می‌گفت که چون به يك طرف آن دست بزنی، طرف دیگر حرکت نکند؛ اما حنفیان چون دیدند که آن مقدار آب موجب عسر و حرج می‌شود. مساحت به میان آوردند و گفتند، آب کثير آن است که طول و عرضش برحسب مساحت ۱۰×۱۰ ذراع باشد، و عمق آن به اندازه ای که چون مشت از آب پرکنی، کف حوض پیدا نشود.[۸]

۵- در شریعت مر گواهی بنده را / نیست قدری وقت دعوى قضا

گر هزاران بنده باشندت گواه / شرع نپذیرد گواهیشان به کاه[۹]

مذهب حنفیه است که در قبول شهادت حريّت را شرط می دانند و گواهی بنده را قبول نمی‌کنند.[۱۰] برخلاف مذهب شیعه امامیه که در شهادت حریّت را شرط نمی‌دانند. ظاهراً شافعیه نیز با حنفیه در این فرع موافقند.

۶- پس از این رو علم سحر آموختن / نیست ممنوع و حرام و ممتهن[۱۱]

بهر تمییز حق از باطل نکوست / سحر کردن شد حرام ای مرد دوست[۱۲]

در مذهب امامیه نیز همین طور است که عمل سحر و جادو حرام است اما علم و تعلیم و تعلّمش حرام نیست. من خود مخصوصاً این مسأله را در درس خارج فقه در مبحث مکاسب محرّمه خوب وارسی کرده ام. اسلام با هیچ علمی هرچند علم نرد و شطرنج و موسیقی و غناء باشد مخالف نیست فقط با پاره ای از اعمال و پیشه‌های ناروا مخالف است.

از مرحوم آیة الله آقا سید محمد باقر درچه ای اعلى الله مقامه نیز مکرّر سؤال کردم و همانطور که در بالا گذشت جواب شنیدم.

۷- کز ضرورت هست مرداری حلال / که تحرّی نیست در کعبه ی وصال[۱۳]

در ضرورت هست هر مردار پاك / بر سر منکر زلعنت باد خاك[۱۴]

در مصراع اول به قاعده فقهی «الضرورات تُبيح المحظورات» اشاره شده و در مصراع دوم به اینکه در خود کعبه رسم تحرّى قبله مورد ندارد زیرا از هر طرف می‌توانند نماز بگزارند. خود مولانا در جای دیگر گفته است:

در درون کعبه رسم قبله نیست / چه غم ار غواص را پاچیله نیست[۱۵]

نظیری نیشابوری گفته است:

سر کوی دلبر من به حريم كعبه ماند / که ز هر طرف در آنجا بتوان نماز کردن

۸- دیه بر عاقله است

حکم فقهی است که در قتل خطای شخص دیت بر عاقله باشد نه بر خود جانی و عاقله، پدر

و خویشان پدر است که همه مرد باشند چرا که دیۀ قتل خطا بر زنان نباشد.

خونبهای جُرم نفسی قاتله / هست بر حلمش دیت بر عاقله[۱۶]

۹- مال غصبی را ضمان باید داد؛ در اكل ميته نیز تا ممکن است پرهیز و ضمان بهتر است. مولوی در مناظره مرغ و صیّاد دفتر ششم مثنوی از قول مرغ می گوید چون دانه را دیده بود:

گفت من مضطرم و مجروح حال / هست مردار این زمان بر من حلال

هین بدستوری از این گندم خورم / ای امین و پارسا و محترم

گفت مفتی ضرورت هم توئی / بی ‌ضرورت گر خوری مجرم شوی

ور ضرورت هست هم پرهیز به / ور خوری باری ضمان او بده[۱۷]

۱۰- «لايصح طلاق المجنون و لا السكران»[۱۸]

مست و بنگی را طلاق و بیع نیست / همچو طفل است او مُعاف و مُعتفی است[۱۹]

از مسائل خلافی شیعه و اهل سنت است[۲۰]

۱۱۔ بار برگیرنده چون آمد عرج / گفت حقّ ليسَ على الأعمى حرج[۲۱]

۱۲۔ وقت تحلیل نماز ای با نمك / زان سلام آورد باید بر ملك[۲۲]

تحلیل، تسلیم آخر نماز است مقابل «تحریم» و «تحریمه» که شروع نماز است یا تكبيرة الإحرام و در حدیث نبوی است که درباره صلوة فرمودند:

«تحریمها التكبير و تحليلها التسليم»

و سلام فرستادن بر انبياء و ملائکه را اهل سنّت در تسلیم نماز واجب می دانند اما نزد شیعه وجوب ندارد.

۱۳- در تحيّات و سلام الصالحين / مدح جمله انبیاء آمد عجين[۲۳]

مربوط است به تشهد نماز موافق روایت بخاری و مسند ابن حنبل که مورد عمل اهل سنّت و جماعت است

«التحيّات للّه و الصّلوات الطّيبات السّلام عليك أيها النبي و رحمة الله و بركاته السّلام علينا و على عباد الله الصالحين»

۱۴- در بیوع آن کن تو از خوف غِرار / که نبی آموخت سه روز اختیار[۲۴]

مسألۀ غرر در بیع و خیار فسخ سه روزه است که در فقه شیعه و سنی هر دو معتبر است. با این فرق که شیعه خیار سه روزه را فقط در بيع حيوان می گوید و اهل سنّت آن را در هر بیعی جزو خیار شرط می دانند.

۱۵- قاعدۀ يد «على اليد ما اخذت حتى تؤدّی»

گفت پیغمبر که دستت هرچه بُرد / بایدش در عاقبت واپس سپرد[۲۵]

۱۶- در امامت جماعت نماز کوری در شریعت مکروه است. باری امامت اعجمی در شریعت مکروه است.

در شریعت هست مکروه ای کیا / در امامت پیش کردن کور را[۲۶]

این عقیده مورد اتفاق شیعه و سنی است.[۲۷]

۱۷۔ مسئله ارش چشم گاو و دیگر حیوانات

چون دو چشم گاو در جُرم تلف / همچو يک چشم است کش نبود شرف

نصف قیمت ارزد آن دو چشم او / که دو چشمش راست مَسندْ چشم تو

ور کَنی يك چشمِ آدم زاده ای / نصف قیمت لایق است از جاده ای

از مسائل خلافيه حنفی و شافعی است. عجب این است که مولوی اینجا موافق هیچ کدام نیست بلکه موافق شیعه امامیه است که آن را از قول شیخ طوسی رحمه الله متوفّی ۴۶۰ در کتب فقه از قبیل شرایع و مسالك و جواهر و رياض نقل کرده‌اند.

—————————

[۱] . ایضا، دفتر ششم، بیت: ۱۵۱۹…. ۱۵۱۱ نیکلسون بیت چهارم را ندارد

[۲] . رجوع شود به شرح هدایۀ مرغینانی

[۳] . مثنوی نیکلسون، چاپ لیدن، دفتر سوم، بیت: ۳۵۸۲-۳۵۸۱

[۴] . ایضا، بیت: ۳۲۴۰-۳۲۳۸

[۵] . آب: نخ

[۶] . مثنوی نیکلسون، چاپ لیدن، دفتر دوم، بیت ۳۳۰۹

[۷] . ابضا، بیت: ۳۳۰۸-۳۳۰۷

[۸] . رجوع شود به شرح هدايۀ مرغینانی

[۹] . مثنوی نیکلسون، چاپ لیدن، دفتر اول، بیت ۳۸۱۴-۳۸۱۳

[۱۰] . «لاتقبل شهادة الّاعجمي و لا المملوك» ج ۳، ص ۱۲۲، شرح هدايۀ مرغنیانی

[۱۱] . مثنوی علاءالدوله، چاپ سنگی، دفتر سوم، ص ۲۲۴ سطر ۳

[۱۲] . در مثنوی علاء الدوله و نیکلسون پیدا نشد

[۱۳] . مثنوی نیکلسون، چاپ لیدن، دفتر ششم، بیت: ۴۶۷۲

[۱۴] . ایضا، دفتر دوم، بیت: ۳۴۱۶

[۱۵] . ایضا، دفتر دوم، ۱۷۶۸

[۱۶] . مثنوی نیکلسون، دفتر پنجم، بیت ۲۱۰۱ ص ۱۳۳

[۱۷] .ايضا، دفتر ششم، بیت: ۵۲۸-۵۳۱

[۱۸] . مختصر نافع

[۱۹] . مثنوی نیکلسون، چاپ لیدن، دفتر سوم بیت: ۶۷۲

[۲۰] . بداية المجتهد

[۲۱] . مثنوی نیکلسون، دفتر سوم بیت ۶۷۶

[۲۲] . ایضا، دفتر پنجم، بیت: ۲۹۸۶

[۲۳] . مثنوی نیکلسون، چاپ لیدن، دفتر سوم بیت ۲۱۲۲

[۲۴] . ایضا، دفتر ششم، بیت: ۳۵۴۳

[۲۵] . ايضا، دفتر دوم، بیت ۵۴۸

[۲۶] . ايضا، دفتر سوم، بیت: ۲۰۸۷

[۲۷] . در متن لمعه شهید اول است: «ويكره امامة الأبرص والأجذم والاعمى»

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *