مقالات شمس تبریزی
بسم الله الرَّحمن الرَّحیم و به نستعین
من مقالات سلطان المعشوقین مولانا شمس الدین التبریزی لا اخلی الله برکته
اگر از جسم بگذری و به جان رسی به حادثی رسیده باشی حق قدیم است از کجا یابد حادث ، قدیم را؟ ما لِلتُّرابِ وَ رَبِّ الاَرباب؟[۱] نزد تو آنچه بدان بجهی و برهی جان است و آنگه اگر جان بر کف نهی چه کرده باشی؟
عاشقانت بَرِ تو تحفه اگر جان آرند
به سَرِ تو که همه زیره به کرمان آرند
زیره به کرمان چه قیمت و چه آب روی آرد و چه نرخ؟ چون چنین بارگاهی است اکنون او بی نیاز است تو نیاز ببر که بی نیاز نیاز دوست دارد به واسطه آن نیاز از میان این حوادث[۲] ناگاه بجهی از قدیم چیزی به تو پیوندد و آن عشق است
دام عشق آمد و در پیچید
که یُحِبُّونَهُ تاثیر یُحِبُّهُم است
از آن قدیم قدیم را ببینی “و هُوَ یُدرِکُ الاَبصارَ ” این است تمامی این سخن که تمامش نیست اِلی یوم القیامه تمام نخواهد شد.
[۱] خاک کجا و خداوند مالکان کجا؟
[۲] حوادث: جمع حادث ، متضاد قدیم.
دیدگاه خود را ثبت کنید
آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!