جستجوی جدید

اگر از نتایج زیر راضی نیستید، جستجوی دیگری انجام دهید.

8 نتیجه جستجو برای: #سالار_عقیلی

1

گالری موسیقی

برای خرید تصحیح جدید مقالات شمس تبریزی اینجا را کلیک کنید. برای مشاهدۀ بخش فایل‌های سخنرانی از اساتید مختلف اینجا را کلیک کنید. به بخش گالری موسیقی سایت شمس و مولانا خوش آمدید. دوستان عزیز، تمامی فایل های صوتی و تصویری موجود در سایت، در زیر اشعار قرار گرفته اند تا همزمانی که شما به این موسیقی […]

2

غزل ۱ مولانا

  ۱ ای رستْخیزِ ناگهان، وِیْ رَحمَتِ بی‌مُنتَها ای آتشی افروخته در بیشۀ اندیشه‌‌ها ۲ امروزْ خندان آمدی، مِفْتاحِ زندان آمدی بر مُستْمَندان آمدی، چون بَخشش و فَضلِ خدا ۳ خورشید را حاجِب تویی، اومید را واجب تویی مَطْلَب تویی، طالِب تویی، هم مُنتَها، هم مُبتَدا ۴ در سینه‌‌ها بَرخاسته، اندیشه را آراسته هم خویش […]

3

غزل ۴۲۷ مولانا

  ۱ در دل و جانْ خانه کردی عاقِبَت هر دو را دیوانه کردی عاقِبَت ۲ آمدی کآتَش دَرین عالَم زَنی وانَگشتی تا نکردی عاقِبَت ۳ ای زِ عشقَت عالَمی ویران شُده قَصدِ این ویرانه کردی عاقِبَت ۴ من تو را مشغول می‌کردم دِلا یادِ آن افسانه کردی عاقبت ۵ عشق را بی‌خویش بُردی در […]

4

غزل ۸۵۰ مولانا

۱ یک خانه پُر زِ مَستان مَستانِ نو رَسیدند دیوانگانِ بَنْدی زَنجیرها دَریدند ۲ بس اِحْتیاط کردیم تا نَشْنوند ایشان گویی قَضا دُهُل زَد بانگِ دُهُل شَنیدند ۳ جان‌هایِ جُمله مَستان دل‌هایِ دلْ پَرَستان ناگَهْ قَفَص شِکَستند چون مُرغْ بَرپَریدند ۴ مَستانْ سَبو شِکَستند بر خُنْب‌ها نِشَستند یا رَب چه باده خوردند یا رَب چه […]

5

غزل ۱۴۵۸ مولانا

  ۱ یک لحظه و یک ساعت، دست از تو‌ نمی‌دارم زیرا که تویی کارم، زیرا که تویی بارم ۲ از قَندِ تو می‌نوشَم، با بَندِ تو می‌کوشم من صیدِ جِگَرخسته، تو شیرِ جِگَرخوارم ۳ جانِ من و جانِ تو، گویی که یکی بوده‌‌ست سوگند بدین یک جان، کَزْ غیرِ تو بیزارم ۴ از باغِ […]

6

غزل ۱۷۹۷ مولانا

  ۱ ای دل شِکایَت‌ها مَکُن، تا نَشْنَود دِلْدارِ من ای دل نمی‌ترسی مَگَر از یارِ بی‌­زِنْهارِ من ۲ ای دل مَرو در خونِ من، در اشکِ چون جَیحونِ من نَشْنیده‌یی شب تا سَحَر آن ناله‌های زارِ من ۳ یادت نمی‌آید که او، می‌کرد روزی گفت‌وگو؟ می‌گفت بَس دیگر مَکُن اندیشهٔ گُلْزارِ من ۴ اندازهٔ […]

7

غزل ۲۲۱۹ مولانا

  ۱ من غُلامِ قَمَرم، غیر قَمَر هیچ مگو پیشِ من، جُز سُخَنِ شمع و شِکَر، هیچ مگو ۲ سُخَنِ رنج مگو، جُز سُخَنِ گنج مگو وَرْ ازین بی‌خَبَری، رنج مَبَر، هیچ مگو ۳ دوشْ دیوانه شُدم، عشقْ مرا دید و بِگُفت آمدم، نَعْره مَزَن، جامه مَدَر، هیچ مگو ۴ گفتم ای عشق من از […]

8

غزل ۲۴۶۵ مولانا

  ۱ آمده‌یی که رازِ من بر هَمگان بیان کُنی وان شَهِ‌ بی‌نشانه را جِلْوه دَهی نشان کُنی ۲ دوشْ خیالِ مَستِ تو آمد و جامْ بر کَفَش گفتم میْ‌ نمی‌خورَم گفت مَکُن زیان کُنی ۳ گفتم تَرسَم اَرْ خورَم شَرم بِپَرَّد از سَرَم دست بَرَم به جَعْدِ تو باز زِ من کَران کُنی ۴ […]