مثنوی مولانا – دفتر چهارم – بخش ۹۲ – حمله بردن این جهانیان بر آن جهانیان و تاختن بردن تا سینور ذر و نسل که سر حد غیب است و غفلت ایشان از کمین که چون غازی به غزا نرود کافر تاختن آورد
۲۴۴۰ | حمله بُردند اِسْپَهِ جسمانیان | جانِبِ قَلْعه و دِزِ روحانیان | |
۲۴۴۱ | تا فُرو گیرند بر دَربَندِ غَیْب | تا کسی نایَد از آن سو پاکْجَیْب | |
۲۴۴۲ | غازیانْ حملهیْ غزا چون کم بَرَند | کافِران بَرعکسْ حَمله آوَرَند | |
۲۴۴۳ | غازیانِ غَیْب چون از حِلْمِ خویش | حمله ناوَرْدند بر تو زشتْکیش | |
۲۴۴۴ | حمله بُردی سویِ دَربَندانِ غَیْب | تا نیایند این طَرَف مَردانِ غَیْب | |
۲۴۴۵ | چَنگ در صُلْب و رَحِمها دَر زَدی | تا که شارع را بگیری از بَدی | |
۲۴۴۶ | چون بگیری شَهْ رهی که ذوالْجَلال | بَر گُشادهست از برایِ اِنْتِسال؟ | |
۲۴۴۷ | سَد شُدی دربَندها را ای لَجوج | کوریِ تو کرد سَرهنگی خُروج | |
۲۴۴۸ | نَکْ مَنَم سَرهَنگ هَنگَت بِشْکَنَم | نَکْ به نامَش نام و نَنگَت بِشْکَنَم | |
۲۴۴۹ | تو هَلا در بَندها را سَخت بَند | چندگاهی بر سِبالِ خود بِخَند | |
۲۴۵۰ | سَبْلَتَت را بَر کَنَد یک یک قَدَر | تا بدانی کَالْقَدَر یُعْمِی الْحَذَر | |
۲۴۵۱ | سَبْلَتِ تو تیزتَر یا آنِ عاد | که هَمی لَرزید از دَمْشانْ بِلاد؟ | |
۲۴۵۲ | تو سِتیزهروتَری یا آن ثَمود | که نَیامَد مِثْلِ ایشان در وجود؟ | |
۲۴۵۳ | صد ازینها گَر بگویم تو کَری | بِشْنَویّ و ناشُنوده آوَری | |
۲۴۵۴ | توبه کردم از سُخَن کَانْگیختم | بیسُخَن من دارویَت آمیختم | |
۲۴۵۵ | که نَهَم بر ریشِ خامَت تا پَزَد | یا بِسوزَد ریش و ریشَهت تا اَبَد | |
۲۴۵۶ | تا بِدانی که خَبیراست ای عَدو | میدَهَد هر چیز را دَرخورْدِ او | |
۲۴۵۷ | کِی کَژْی کردیّ و کِی کردی تو شَر | که ندیدی لایِقَش در پِی اَثَر؟ | |
۲۴۵۸ | کِی فرستادی دَمی بر آسْمان | نیکییی کَزْ پِیْ نَیامَد مِثْلِ آن؟ | |
۲۴۵۹ | گَر مُراقب باشی و بیدارْ تو | بینی هر دَمْ پاسُخِ کِردارْ تو | |
۲۴۶۰ | چون مُراقب باشی و گیری رَسَن | حاجَتَت نایَد قیامَت آمدن | |
۲۴۶۱ | آن کِه رَمزی را بِدانَد او صَحیح | حاجَتَش نایَد که گویَندَش صَریح | |
۲۴۶۲ | این بَلا از کَوْدنی آید تورا | که نکردی فَهْمِ نُکته وْ رَمزها | |
۲۴۶۳ | از بَدی چون دلْ سیاه و تیره شُد | فَهْم کُن این جا نَشایَد خیره شُد | |
۲۴۶۴ | وَرْنه خود تیری شود آن تیرگی | دَر رَسَد در تو جَزایِ خیرگی | |
۲۴۶۵ | وَرْ نَیایَد تیر از بَخشایش است | نه پِیِ نادیدنِ آلایش است | |
۲۴۶۶ | هین مُراقب باش گَر دلْ بایَدَت | کَزْ پِیِ هر فِعْل چیزی زایَدَت | |
۲۴۶۷ | وَرْ ازین اَفْزون تورا هِمَّت بُوَد | از مُراقبْ کار بالاتَر رَوَد |
#شرح_مثنوی
تو کی رفتار اشتباه و کار بد انجام دادی که متناسب با آن عکس العملی ندیدی؟
کی تا به حال عمل نیکویی انجام داده ای که همانند آن به خودت باز نگشته است؟
اگر حواس تو جمع باشد و توجه داشته باشی، می بینی که هر لحظه نتیجۀ کارهایت به سویت می آیند
اگر آگاه باشی و به این ریسمان خداوند (دیدن نتیجۀ عمل) چنگ بزنی، لزومی ندارد دائم مساله روز قیامت را برای تو مطرح کنند.
آن کسی که به درستی این رموز را دریابد، نیازی نیست که با صراحت به او یادآوری کنند.
#بازتاب_عمل
دیدگاه خود را ثبت کنید
آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!