مثنوی مولانا – دفتر چهارم – بخش ۱۱۲ – وَحْی کردنِ حَق به موسی عَلَیْهِ السَّلام که ای موسی من که خالِقَم تَعالی تورا دوست میدارم
۲۹۲۰ | گفت موسی را به وَحْیِ دلْ خدا | کِی گُزیده دوست میدارم تورا | |
۲۹۲۱ | گفت چه خِصْلَت بُوَد ای ذوالْکَرَم | موجِبِ آن تا من آن اَفْزون کُنم؟ | |
۲۹۲۲ | گفت چون طِفْلی به پیشِ والِده | وَقتِ قَهْرش دَست هم در وِیْ زَده | |
۲۹۲۳ | خود نَدانَد که جُز او دَیّار هست | هم ازو مَخْمور هم از اوست مَست | |
۲۹۲۴ | مادرش گَر سیلییی بر وِیْ زَنَد | هم به مادر آید و بر وِیْ تَنَد | |
۲۹۲۵ | از کسی یاری نخواهد غیرِ او | اوست جُمله شَرِّ او و خَیرِ او | |
۲۹۲۶ | خاطِرِ تو هم زِ ما در خَیر و شَر | اِلْتِفاتَش نیست جاهایِ دگر | |
۲۹۲۷ | غیرِ من پیشَت چو سنگ است و کُلوخ | گَر صَبیّ و گَر جوان و گَر شُیوخ | |
۲۹۲۸ | همچُنانْک اِیّاک نَعْبُد در حَنین | در بَلا از غیرِ تو لانَسْتَعین | |
۲۹۲۹ | هست این اِیّاک نَعْبُد حَصْر را | در لُغَت وان از پِیِ نَفیِ ریا | |
۲۹۳۰ | هست اِیاکَ نَسْتَعین هم بَهرِ حَصْر | حَصْر کرده اِسْتِعانَت را و قَصْر | |
۲۹۳۱ | که عِبادَت مَر تورا آریم و بَسْ | طَمْعِ یاری هم زِ تو داریم و بَسْ |
دیدگاه خود را ثبت کنید
آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!