غزل ۳۲۰۲ مولانا

 

۱ هٰذا سَیِّدی، هٰذا سَنَدی هٰذا سَکَنی، هٰذا مَدَدی
۲ هٰذا کَنَفی، هٰذا عَمَدی هٰذا اَزَلی، هٰذا اَبَدی
۳ یا مَنْ وَجْهُهُ، ضِعْفُ الْقَمَرِ یا مَنْ قَدُّهُ ضَعْفُ الشَّجَرِ
۴ یا مَنْ زارَنی، وَقْتَ السَّحَرِ یا مَنْ عِشْقُه نُورُ نَظَری
۵ گَر تو بِدَوی، وَرْ تو بِپَری زین دِلْبَرِ جان، خود جانْ نَبَری
۶ وَرْ جان بِبَری از دستِ غَمَش از مُرده خَری وَاللّهْ بَتَری
۷ ایلا کلیمو ایلا شاهمو خَراذی دیذیس ذوزمس آنیمو
۸ پوذِپْسَه بِنی، پوپونی لالی مِیذِن چاکوس کالی تو یالی
۹ از لیلیِ خود مجُنون شُده‌ام وَزْ صد مَجنون اَفْزون شُده ام
۱۰ وَزْ خونِ جِگَر پُرخون شُده‌ام باری بِنِگر تا چون شُده ام
۱۱ گَر زان که مرا زین جان بِکَشی من غَرقه شَوَم، در عینِ خَوشی
۱۲ دریا شود این دو چَشمِ سَرَم گَر گوشِ مرا زان سو بِکَشی
۱۳ یا مُنْبَسِطًا فی تَرْبِیَتی یا مُبْتَشِرًا فی تَهْنیَتی
۱۴ اِنْ کُنْتَ تَریٰ اَنْ تَقْتُلَنی یا قاتِلَنا اَنْتَ دِیَتی
۱۵ گَر خویش تو بر مَستی بِزَنی هستیِّ تو بر هستی بِزَنی
۱۶ در حَلْقه دَرآ بَهرِ دلِ ما شکلی بِکُنی دستی بِزَنی
۱۷ صدگونه خوشی دیدم زِ کسی گفتم که لَبَت، گفتا نَچَشی
۱۸ بر گورم اگر آیی بِنِگَر پُرعشق بُوَد چَشمَم زِ کَشی
۱۹ آن باغ بُوَد‌‌ بی‌صورتِ بَر وان گنج بُوَد‌‌ بی‌صورتِ زَر
۲۰ شب عیش بُوَد‌‌ بی‌نُقل و سَمَر لاتَسْأَلْنی زان چیزِ دِگَر

 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *