مثنوی مولانا – دفتر پنجم – بخش ۱۱۱ – جواب گفتنِ خَرْ روباه را

 

۲۶۲۱ گفت رو رو هین زِ پیشَم ای عَدو تا نَبینَم رویِ تو ای زشت‌رو
۲۶۲۲ آن خدایی که تورا بَدبَخت کرد رویِ زشتَت را کَریه و سخت کرد
۲۶۲۳ با کدامین روی می‌آیی به من‌؟ این چُنین سَغْری ندارد کَرگَدَن
۲۶۲۴ رفته‌یی در خونِ جانم آشکار که ترا من رَهْ‌بَرَم تا مَرغْزار
۲۶۲۵ تا بِدیدَم رویِ عِزْرائیل را باز آوَرْدی فَن و تَسْویل را
۲۶۲۶ گرچه من نَنگِ خَرانَم یا خَرَم جانْوَرَم جان دارم این را کِی خَرَم‌؟
۲۶۲۷ آنچه من دیدم زِ هَوْلِ بی‌اَمان طِفْل دیدی پیر گشتی در زمان
۲۶۲۸ بی‌دل و جانْ از نِهیبِ آن شِکوه سَرنِگونْ خود را دَر اَفْکَندَم زِ کوه
۲۶۲۹ بَسته شُد پایَم در آن دَم از نِهیب چون بِدیدَم آن عَذابِ بی‌حِجاب
۲۶۳۰ عَهْد کردم با خدا کِی ذوالْمِنَن بَرگُشا زین بَستگی تو پایِ من
۲۶۳۱ تا نَنوشَم وَسْوَسه‌یْ کَس بَعد ازین عَهْد کردم نَذْر کردم ای مُعین
۲۶۳۲ حَق گُشاده کرد آن دَمْ پایِ من زان دُعا و زاری و ایمایِ من
۲۶۳۳ وَرْنه اَنْدَر من رَسیدی شیرِ نَر چون بُدی در زیرِ پَنْجه یْ شیر خَر‌؟
۲۶۳۴ بازْ بِفْرستادَت آن شیرِ عَرین سویِ من از مَکْرْ ای بِئْسَ الْقَرین‌؟
۲۶۳۵ حَقِّ ذاتِ پاکِ اَللهُ الصَّمَد که بُوَد بِهْ مارِ بَد از یارِ بَد
۲۶۳۶ مارِ بَد جانی سِتانَد از سَلیم یارِ بَد آرَد سویِ نارِ مُقیم
۲۶۳۷ از قَرینْ بی‌قول و گفت و گویِ او خو بِدُزدَد دلْ نَهان از خویِ او
۲۶۳۸ چون که او اَفْکَند بر تو سایه را دُزدَد آن بی‌مایه از تو مایه را
۲۶۳۹ عقلِ تو گَر اَژدَهایی گشت مَست یارِ بَد او را زُمُرّد دان که هست
۲۶۴۰ دیدهٔ عَقلَت بِدو بیرون جَهَد طَعْنِ اَوت اَنْدَر کَفِ طاعون نَهَد

#دکلمه_مثنوی

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *