مثنوی مولانا – دفتر پنجم – بخش ۱۴۸ – حِکایَتِ مات کردنِ دَلْقَکْ سَیِّد شاه تِرْمِد را

 

۳۵۰۸ شاهْ با دَلْقَک هَمی شطرنج باخت مات کَردَش زودْ خشمِ شَهْ بِتاخت
۳۵۰۹ گفت شَهْ شَهْ وان شَهِ کِبْرآوَرَش یک یک از شَطرنج می‌زَد بر سَرَش
۳۵۱۰ که بگیر اینک شَهَت ای قَلْتَبان صَبر کرد آن دَلْقَک و گفت اَلْاَمان
۳۵۱۱ دستِ دیگر باختن فَرمود میر او چُنان لَرزان که عور از زَمْهَریر
۳۵۱۲ باخت دستِ دیگر و شَهْ مات شُد وَقتِ شَهْ شَهْ گفتن و میقات شُد
۳۵۱۳ بَر جَهید آن دَلْقَک و در کُنج رَفت شش نَمَد بر خود فَکَند از بیمْ تَفْت
۳۵۱۴ زیرِ بالش‌ها و زیرِ شش نَمَد خُفت پنهانْ تا زِ زَخْمِ شَهْ رَهَد
۳۵۱۵ گفت شَهْ هِی هِی چه کردی‌؟ چیست این‌؟ گفت شَهْ شَهْ شَهْ شَهْ ای شاهِ گُزین
۳۵۱۶ کِی توان حَق گفت جُز زیرِ لِحاف با تو ای خَشم‌آوَرِ آتَش‌سِجاف‌؟
۳۵۱۷ ای تو مات و من زِ زَخْمِ شاهْ مات می‌زَنَم شَهْ شَهْ به زیرِ رَخْت هات
۳۵۱۸ چون مَحلّه پُر شُد از هَیْهایِ میر وَزْ لَگَد بر دَر زدن وَزْ دار و گیر
۳۵۱۹ خَلْق بیرون جَست زود از چَپّ و راست کِی مُقَدَّم وَقتِ عَفْو است و رِضاست
۳۵۲۰ مَغزِ او خُشک است و عَقلَش این زمان کمتر است از عقل و فَهْمِ کودکان
۳۵۲۱ زُهد و پیری ضَعْف بر ضَعْف آمده وَنْدَر آن زُهدَش گُشادی ناشُده
۳۵۲۲ رَنجْ دیده گنجْ نادیده زِ یار کارها کرده ندیده مُزدِ کار
۳۵۲۳ یا نَبود آن کارِ او را خود گُهَر یا نَیامَد وَقتِ پاداش از قَدَر
۳۵۲۴ یا که بود آن سَعیْ چون سَعیِ جُهود یا جَزا وابَستهٔ میقات بود
۳۵۲۵ مَر وِرا دَرد و مُصیبَت این بَس است که دَرین وادیِّ پُر خون بی‌کَس است
۳۵۲۶ چَشمْ پُر دَرد و نِشَسته او به کُنج رو تُرُش کرده فُرو اَفْکَنده لُنج
۳۵۲۷ نه یکی کَحّال کو را غَم خَورَد نیشْ عقلی که به کُحْلی پِی بَرَد
۳۵۲۸ اِجْتِهادی می‌کُند با حَزْر و ظَن کارْ در بوک است تا نیکو شُدن
۳۵۲۹ زان رَهَش دور است تا دیدارِ دوست کو نَجویَد سَر رَئیسیْش آرزوست
۳۵۳۰ ساعتی او با خدا اَنْدَر عِتاب که نَصیبَم رَنج آمد زین حِساب
۳۵۳۱ ساعتی با بَختِ خود اَنْدَر جِدال که همه پَرّان و ما بُبْریده بال
۳۵۳۲ هر کِه محبوس است اَندَر بو و رَنگ گَرچه در زُهد است باشد خُوش تَنْگ
۳۵۳۳ تا بُرون نایَد ازین تَنْگین مُناخ کی شود خویَشْ خوش و صَدْرَش فَراخ‌؟
۳۵۳۴ زاهِدان را در خَلا پیش از گُشاد کارْد و اُسْتُرّه نَشایَد هیچ داد
۳۵۳۵ کَزْ ضَجَر خود را بِدَرّانَد شِکَم غُصّهٔ آن بی‌مُرادی‌ها و غَم

#دکلمه_مثنوی

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *