مثنوی مولانا – دفتر پنجم – بخش ۱۵۰ – جواب گفتنِ امیر مَر آن شَفیعان را و همسایگانِ زاهِد را که گُستاخی چرا کرد و سَبویِ ما را چرا شِکَست‌؟ من دَرین بابْ شَفاعَت قَبول نخواهم کرد که سوگند خورده‌ام که سِزایِ او را بِدَهَم

 

۳۵۵۴ میر گفت او کیست کو سنگی زَنَد‌؟ بر سَبویِ ما سبو را بِشْکَند‌؟
۳۵۵۵ چون گُذَر سازد زِ کویَم شیرِ نَر تَرسْ تَرسان بُگْذَرَد با صد حَذَر
۳۵۵۶ بَندهٔ ما را چرا آزُرد دل‌؟ کرد ما را پیشِ مِهْمانانْ خَجِل
۳۵۵۷ شَربتی که بِهْ زِ خونِ اوست ریخت این زمان هَمچون زَنان از ما گُریخت
۳۵۵۸ لیکْ جان از دستِ من او کِی بَرَد‌؟ گیر هَمچون مُرغْ بالا بَر پَرَد
۳۵۵۹ تیرِ قَهْرِ خویش بر پَرَّش زَنم پَرّ و بالِ مُرده ریگَش بَر کَنَم
۳۵۶۰ گَر رَوَد در سنگِ سخت از کوشِشَم از دلِ سَنگَش کُنون بیرون کَشَم
۳۵۶۱ من بِرانَم بر تَنِ او ضَربَتی که بُوَد قَوّادَکان را عِبْرَتی
۳۵۶۲ با همه سالوسْ با ما نیز هم‌؟ دادِ او و صد چو او این دَم دَهَم‌؟
۳۵۶۳ خشمِ خونْ‌خوارَش شُده بُد سَرکَشی از دَهانَش می بَر آمَد آتشی

#دکلمه_مثنوی

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *