مثنوی مولانا – دفتر پنجم – بخش ۱۷ – تَمثیلِ رَوِش‌هایِ مُختلف و هِمَّت‌هایِ گوناگون به اِخْتلافِ تَحَرّیِ مُتِحَرّیان در وَقتِ نمازْ قبله را در وَقتِ تاریکی و تَحَرّیِ غَوّاصان در قَعْرِ بَحْر

 

۳۲۹ هَمْچو قومی که تَحَرّی می‌کُنند بر خیالِ قِبْله سویی می‌تَنَند
۳۳۰ چون که کعبه رو نِمایَد صُبحگاه کَشف گردد که کِه گُم کرده‌ست راه؟
۳۳۱ یا چو غَوّاصان به زیرِ قَعْرِ آب هر کسی چیزی هَمی‌چینَد شِتاب
۳۳۲ بر امیدِ گوهر و دُرّ ثَمین توبْره پُر می‌کُنند از آن و این
۳۳۳ چون بَر آیَند از تَکِ دریایِ ژَرْف کَشف گردد صاحِب دُرّ شِگَرف
۳۳۴ وان دِگَر که بُرد مُرواریدِ خُرد وآن دِگر که سَنگ‌ریزه وْ شَبّه بُرد
۳۳۵ هکَذی یَبْلُوهُمُ بِالسّاهِرَه فِتْنَةٌ ذاتُ افْتِضاحٍ قاهِرَه
۳۳۶ هم‌چُنین هر قَوْم چون پَروانِگان گِردِ شمعی پَرزَنان اَنْدَر جهان
۳۳۷ خویشتن بر آتشی بَرمی‌زَنَند گِردِ شمعِ خود طَوافی می‌کُنند
۳۳۸ بر امیدِ آتشِ موسیّ بَخت کَزْ لَهیبَش سَبزتَر گردد درخت
۳۳۹ فَضْلِ آن آتش شنیده هر رَمه هر شَرَر را آن گُمان بُرده همه
۳۴۰ چون بَرآید صُبح دَم نورِ خُلود وا نِمایَد هر یکی چه شمع بود
۳۴۱ هر کِه را پَر سوخت زان شمع ظَفَر بِدْهَدَش آن شمعِ خوش هشتاد پَر
۳۴۲ جَوْقِ پروانه‌یْ دو دیده دوخته مانْده زیرِ شمعِ بَد پَر سوخته
۳۴۳ می‌طَپَد اَنْدَر پَشیمانیّ و سوَزْ می‌کُند آه از هوایِ چَشمْ‌دوز
۳۴۴ شمعِ او گوید که چون من سوختم کِی ترا بِرْهانَم از سوز و سِتَم؟
۳۴۵ شمعِ او گریان که من سَرسوخته چون کُنم مَر غیر را اَفْروخته؟

#دکلمه_مثنوی

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *