مثنوی مولانا – دفتر پنجم – بخش ۱۸ – تَفسیرِ یا حَسْرَة ًعَلَی الْعِبادِ

 

۳۴۶ او هَمی‌گوید که از اَشْکالِ تو غِرّه گشتم دیر دیدم حال تو
۳۴۷ شمعْ مُرده باده رفته دِلْرُبا غوطه خورْد از نَنگِ کَژْبینیّ ما
۳۴۸ ظَلَّتِ الْارْباحُ خُسْرًا مَغْرَما نَشْتَکی شَکْوی اِلَی اللهِ الْعَمی
۳۴۹ حَبَّذا اَرْواحُ اِخْوانٍ ثِقات مُسْلِماتٍ مُؤمِناتٍ قانِتات
۳۵۰ هر کسی رویی به سویی بُرده‌اند وان عزیزانْ رو به بی‌سو کرده‌اند
۳۵۱ هر کبوتر می‌پَرَد در مَذْهبی وین کبوتر جانبِ بی‌جانِبی
۳۵۲ ما نه مُرغانِ هوا نه خانگی دانهٔ ما دانهٔ بی‌دانگی
۳۵۳ زان فَراخ آمد چُنین روزیّ ما که دَریدن شد قَبادوزیّ ما

#دکلمه_مثنوی

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *