مثنوی مولانا – دفتر اوّل – بخش ۱۰۱ – در معنیِ این حَدیث که اِغْتَنِموا بَرْدَ الرَّبیعِ اِلی آخِرِهِ

 

۲۰۵۶ گفت پیغامبر زِ سَرمایِ بهار تَن مَپوشانید یاران زینهار
۲۰۵۷ زان که با جانِ شما آن می‌کُند کان بهاران با درختان می‌کُند
۲۰۵۸ لیک بُگْریزید از سَردِ خَزان کان کُند، کو کرد با باغ و رَزان
۲۰۵۹ راویان این را به ظاهِر بُرده‌اند هم بر آن صورت قَناعَت کرده‌اند
۲۰۶۰ بی‌خَبَر بودند از جانْ آن گروه کوه را دیده، ندیده کان به کوه
۲۰۶۱ آن خَزانْ نَزدِ خدا نَفْس و هواست عقل و جانْ عینِ بهار است و بَقاست
۲۰۶۲ مَر تو را عقلی‌ست جُزویْ در نَهان کامِلُ الْعقلی بِجو اَنْدر جهان
۲۰۶۳ جُزوِ تو از کُلِّ او کُلّی شود عقلِ کُل بر نَفْسْ چون غُلّی شود
۲۰۶۴ پس به تَاْویل این بُوَد کَانْفاسِ پاک چون بهار است و حیاتِ بَرگ و تاک
۲۰۶۵ از حَدیثِ اَوْلیا نَرم و دُرُشت تَنْ مَپوشان، زان که دینَت راست پُشت
۲۰۶۶ گَرم گوید، سَرد گوید، خوش بگیر تا زِ گرم و سَرد بِجْهی وَزْ سَعیر
۲۰۶۷ گرم و سَردش نوبَهارِ زندگی‌ست مایۀ صِدْق و یَقین و بَندگی‌ست
۲۰۶۸ زان کَزو بُستانِ جان‌ها زنده است زین جواهر بَحْرِ دلْ آکَنده است
۲۰۶۹ بر دلِ عاقل هزاران غَم بُوَد گَر زِ باغِ دلْ خِلالی کَم بُوَد

#دکلمه_مثنوی

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *