مثنوی مولانا – دفتر اوّل – بخش ۱۰۹ – تَفسیرِ دُعایِ آن دو فرشته که هر روز بَر سَرِ هر بازاری مُنادی می‌کنند که اَللّهُمَّ اَعْطِ کُلَّ مُنْفِقٍ خَلَفًا اللّهُمَّ اَعْطِ کُلَّ مُمْسِکٍ تَلَفاً و بَیان کردن که آن مُنْفِقْ مُجاهِدِ راهِ حَقّ است، نی مُسْرِفِ راهِ هوا

 

۲۲۳۳ گفت پیغامبر که دایمْ بَهرِ پَند   دو فرشته خوشْ مُنادی می‌کُنند
۲۲۳۴ کِی خدایا، مُنْفِقان را سیر دار   هر دِرَمْشان را عِوَض دِهْ صد هزار
۲۲۳۵ ای خدایا، مُمْسِکان را در جهان   تو مَدِه اِلّا زیانْ اَنْدر زیان
۲۲۳۶ ای بَسا اِمْساکْ کَزْ اِنفْاقْ بِهْ   مالِ حَق را جُز به اَمرِ حَق مَدِه
۲۲۳۷ تا عِوَض بینی تو گنجِ بی‌کَران   تا نباشی از عِدادِ کافَران
۲۲۳۸ کُاشْتُرانْ قُربان هَمی‌کردند تا   چیره گردد تیغَشان بر مُصْطَفی
۲۲۳۹ اَمرِ حَق را بازجو از واصِلی   اَمرِ حَق را دَر نَیابَد هر دلی
۲۲۴۰ چون غُلامِ یاغی‌یی کو عَدل کرد   مالِ شَهْ بر یاغیان او بَذْل کرد
۲۲۴۱ در نُبی اِنْذارِ اَهلِ غَفلَت است   کان همه اِنْفاق‌هاشان حَسرت است
۲۲۴۲ عَدلِ این یاغیّ و دادش نَزدِ شاه   چه فَزایَد؟ دوری و رویِ سیاه
۲۲۴۳ سَروَرانِ مکّه در حَرْبِ رَسول   بودَشان قُربانْ به اومیدِ قَبول
۲۲۴۴ بَهرِ این مؤمن هَمی‌گوید زِ بیم   در نمازْ اِهْدِ الصِّراطَ اَلْمُسْتَقیم
۲۲۴۵ آن دِرَم دادنْ سَخی را لایِق است   جان سِپُردن خود سَخایِ عاشق است
۲۲۴۶ نان دَهی از بَهرِ حَق، نانَت دَهَند   جان دَهی از بَهرِ حَق، جانَت دَهَند
۲۲۴۷ گَر بِریزَد بَرگ‌هایِ این چَنار   بَرگِ بی‌بَرگیش بَخشَد کِردگار
۲۲۴۸ گَر نَمانْد از جود در دستِ تو مال   کِی کُند فَضْلِ اِلهَت پای‌ْمال؟
۲۲۴۹ هرکِه کارَد، گردد اَنْبارَش تَهی   لیکَشْ اَنْدر مَزرعه باشد بهی
۲۲۵۰ وان کِه در اَنْبار مانْد و صَرفه کرد   اُشْپُش و موش حوادثْ پاک خَورْد
۲۲۵۱ این جهانْ نفی است، در اِثْباتْ جو   صورَتَت صِفْر است، در مَعْنیْت جو
۲۲۵۲ جانِ شورِ تَلْخ، پیشِ تیغْ بَر   جانِ چون دریایِ شیرین را بِخَر
۲۲۵۳ وَرْ نمی‌دانی شُدن زین آسْتان   باری از من گوش کُن این داستان

 

#دکلمه_مثنوی

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *