مثنوی مولانا – دفتر اوّل – بخش ۱۱۱ – قِصّۀ اَعْرابیِ درویش و ماجَرای زنْ با او، به سَبَبِ قِلَّت و درویشی

 

۲۲۶۲ یک شب اَعْرابی زَنی مَر شوی را گفت و از حَد بُرد گفت و گوی را
۲۲۶۳ کین همه فقر و جَفا ما می‌کَشیم جُمله عالَم در خَوشی، ما ناخَوشیم
۲۲۶۴ نانَمان نه، نانْ خورشْمان دَرد و رَشک کوزه‌مان نه، آبَمان از دیده اشک
۲۲۶۵ جامۀ ما روزْ تابِ آفتاب شبْ نِهالین و لِحاف از ماهْتاب
۲۲۶۶ قُرصِ مَهْ را قُرصِ نان پِنْداشته دستْ سویِ آسْمان بَرداشته
۲۲۶۷ نَنگِ درویشان زِ درویشیِّ ما روزْ شب از روزی اَنْدیشیِّ ما
۲۲۶۸ خویش و بیگانه شُده از ما رَمان بر مِثال سامِری از مَردمان
۲۲۶۹ گَر بِخواهم از کسی یک مُشتِ نَسْک مَر مرا گوید خَمُش کُن، مرگ و جَسْک
۲۲۷۰ مَر عَرَب را فَخْر غَزوه‌ست و عَطا در عَرَب تو هَمچو اَنْدَر خَط خَطا
۲۲۷۱ چه غَزا؟ ما بی‌غَزا خود کُشته‌ایم ما به تیغِ فَقْر بی‌سَر گشته‌ایم
۲۲۷۲ چه عَطا؟ ما بر گدایی می‌تَنیم مَر مگس را در هوا رَگ می‌زَنیم
۲۲۷۳ گَر کسی مِهْمان رَسَد، گَر من مَنَم شب بِخُسبَد، دَلْقَش از تَن بَرکَنَم

#دکلمه_مثنوی

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *