مثنوی مولانا – دفتر اوّل – بخش ۵۰ – باز تَرجیح نَهادنِ شیرْ جَهْد را بر تَوکُّل و فَوایدِ جَهْد را بَیان کردن

 

۹۷۶ شیر گفت آری، وَلیکِن هم بِبین جَهْدهایِ اَنْبیا و مؤمنین
۹۷۷ حَقْ تَعالی جَهْدَشان را راست کرد آنچه دیدند از جَفا و گرم و سرد
۹۷۸ حیله‌هاشان جُمله حال آمد لَطیف کُلُّ شَیءٍ مِنْ ظَریفٍ هُو ظَریف
۹۷۹ دام‌هاشان مُرغِ گَردونی گرفت نَقْص‌هاشان جُمله اَفْزونی گرفت
۹۸۰ جَهْد می‌کُن تا توانی ای کیا در طَریقِ اَنْبیا و اَوْلیا
۹۸۱ با قَضا پَنجه زدن نَبْوَد جِهاد زان که این را هم قَضا بر ما نَهاد
۹۸۲ کافِرَم منْ گَر زیان کرده‌ست کَس در رَهِ ایمان و طاعَت یک نَفَس
۹۸۳ سَر شِکَسته نیست، این سَر را مَبَند یک دو روزک جَهْد کُن، باقی بِخَند
۹۸۴ بَد مُحالی جُست کو دنیا بِجُست نیکْ حالی جُست، کو عُقبی بِجُست
۹۸۵ مَکْرها در کَسْبِ دنیا بارِد است مَکْرها در تَرکِ دنیا وارِد است
۹۸۶ مَکْر آن باشد که زندان حُفْره کرد آن کِه حُفره بَست، آن مَکْری‌ست سَرد
۹۸۷ این جهانْ زندان و ما زندانیان حُفره کُن زندان و خود را وارَهان
۹۸۸ چیست دنیا؟ از خدا غافل بُدَن نه قُماش و نَقْده و میزان و زَن
۹۸۹ مال را کَزْ بَهرِ حق باشی حَمول نِعْمَ مالٌ صالِحٌ خوانْدَش رَسول
۹۹۰ آب در کَشتی هَلاکِ کشتی است آب اَنْدَر زیرِ کَشتی پُشتی است
۹۹۱ چون که مال و مُلْک را از دل بِرانْد زان سُلَیمان خویشْ جُز مِسْکین نَخوانْد
۹۹۲ کوزۀ سَربَسته اَنْدَر آبِ زَفْت از دلِ پُر بادْ فوقِ آب رَفت
۹۹۳ بادِ درویشی چو در باطِنْ بُوَد بر سَرِ آبِ جهانْ ساکِن بُوَد
۹۹۴ گرچه جُمله‌یْ این جهانْ مُلْکِ وِی است مُلْک در چَشمِ دل او لاشَی است
۹۹۵ پس دَهانِ دل بِبَند و مُهر کُن پُر کُنَش از بادِ کِبْرِ مِنْ لَدُن
۹۹۶ جَهْدْ حَقّ است و دَوا حَقّ است و دَرد مُنْکِر اَنْدَر نَفیِ جَهْدش جَهْد کرد

#دکلمه_مثنوی

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *