مثنوی مولانا – دفتر اوّل – بخش ۵۶ – ذِکْرِ دانشِ خَرگوش و بَیانِ فَضیلَت و مَنافعِ دانستن

 

۱۰۳۲ این سُخَن پایان ندارد، هوش‌دار گوشْ سویِ قِصّۀ خرگوش دار
۱۰۳۳ گوشِ خَر بِفْروش و دیگر گوشْ خَر کین سُخَن را دَر نیابَد گوشِ خَر
۱۰۳۴ رو تو روبَهْ ‌بازیِ خرگوش بین مَکْر و شیراَنْدازیِ خرگوش بین
۱۰۳۵ خاتَمِ مُلْکِ سُلیمان است عِلْم جُمله عالَم صورت و جان است عِلْم
۱۰۳۶ آدمی را زین هُنر بیچاره گشت خَلْقِ دریاها و خَلْقِ کوه و دشت
۱۰۳۷ زو پَلَنگ و شیرْ تَرسان هَمچو موش زو نَهَنگ و بَحْر در صَفرا و جوش
۱۰۳۸ زو پَریّ و دیوْ ساحِل‌ها گرفت هر یکی در جایِ پنهانْ جا گرفت
۱۰۳۹ آدمی را دُشمنِ پنهانْ بَسی‌ست آدمیِّ با حَذَر عاقِلْ کسی‌ست
۱۰۴۰ خَلْقِ پنهان، زِشتَشان و خوبَشان می‌زَنَد در دل به هر دَمْ کوبَشان
۱۰۴۱ بَهرِ غُسل اَرْ دَر رَوی در جویبار بر تو آسیبی زَنَد در آبْ خار
۱۰۴۲ گَر چه پنهانْ خارْ در آب است پَست چون که در تو می‌خَلَد دانی که هست
۱۰۴۳ خارْخارِ وَحی‌ها و وَسوَسه از هزاران کَس بُوَد، نی یک‌کَسه
۱۰۴۴ باش تا حِس‌هایِ تو مُبْدَل شود تا بِبینی‌شان و مُشکل حَل شود
۱۰۴۵ تا سُخن‌هایِ کیان رَد کرده‌یی؟ تا کیان را سَروَرِ خَود کرده‌یی؟

#دکلمه_مثنوی

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *