مثنوی مولانا – دفتر اوّل – بخش ۶۸ – جوابْ گفتنِ هُدهُد طَعنۀ زاغ را

 

۱۲۳۲ گفت ای شَهْ بر منِ عورِ گدایْ قولِ دُشمن مَشْنو از بَهرِ خدایْ
۱۲۳۳ گَر به بُطلان است دَعوی کردنَم من نَهادم سَر، بِبُر این گَردنَم
۱۲۳۴ زاغْ کو حُکْمِ قَضا را مُنکِر است گَر هزاران عقل دارد، کافِر است
۱۲۳۵ در تو تا کافی بُوَد از کافِران جایِ گَنْد و شَهوتی چون کافِ ران
۱۲۳۶ من بِبینَم دام را اَنْدَر هوا گَر نَپوشَد چَشمِ عقلَم را قَضا
۱۲۳۷ چون قَضا آید، شود دانش به خواب مَهْ سِیَه گردد، بِگیرد آفتاب
۱۲۳۸ از قَضا این تَعبیه کِی نادر است؟ از قَضا دان، کو قَضا را مُنکِر است

#دکلمه_مثنوی

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *