مثنوی مولانا – دفتر اوّل – بخش ۹۴ – وَداع کردنِ طوطی خواجه را و پَریدن
۱۸۵۴ | یک دو پَندَش داد طوطی پُرمَذاق | بعد ازان گُفتَش سَلامٌ اَلْفِراق | |
۱۸۵۵ | خواجه گُفتَش فی اَمانِ اللَّهْ بُرو | مَر مرا اکنون نِمودی راهِ نو | |
۱۸۵۶ | خواجه با خود گفت کین پَندِ من است | راهِ او گیرم که این رَهْ روشن است | |
۱۸۵۷ | جانِ من کمتر زِ طوطی کِی بُوَد؟ | جانْ چُنین باید که نیکوپِی بُوَد |
دیدگاه خود را ثبت کنید
آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!