مثنوی مولانا – دفتر چهارم – بخش ۴۲ – بقیّهٔ قِصّهٔ دَعوتِ رَحمَتْ بِلْقیس را

 

۱۰۴۰ خیز بِلْقیسا بیا و مُلْک بین بر لبِ دریایِ یَزدانْ در بِچین
۱۰۴۱ خواهرانَت ساکِنِ چَرخِ سَنی تو به مُرداری چه سُلطانی کُنی؟
۱۰۴۲ خواهرانَت را ز بَخشِش‌هایِ راد هیچ می‌دانی که آن سُلطان چه داد؟
۱۰۴۳ تو زِ شادی چون گرفتی طَبْل‌زَن که مَنَم شاه و رئیسِ گولْخَن

#دکلمه_مثنوی

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *