مثنوی مولانا – دفتر چهارم – بخش ۴۹ – دَرآمَدنِ سُلَیمان عَلَیْهِ‌السَّلام هر روز در مَسجدِ اَقْصی بَعد از تمام شُدنْ جِهَت عبادت و اِرْشادِ عابِدان و مُعْتَکِفان و رُسْتَنِ عَقاقیر در مَسجد

 

۱۲۸۶ هَر صَباحی چون سُلَیمان آمدی خاضِع اَنْدَر مَسجدِ اَقْصی شُدی
۱۲۸۷ نوگیاهی رُسته دیدی اَنْدَرو پَس بِگُفتی نام و نَفْعِ خود بگو
۱۲۸۸ تو چه دارویی؟ چه‌یی نامَت چی است؟ تو زیانِ کیّ و نَفْعَت بر کی است؟
۱۲۸۹ پَس بِگُفتی هر گیاهی فِعْل و نام که من آن را جانَم و این را حِمام
۱۲۹۰ من مَرین را زَهْرم و او را شِکَر نامِ مَن این است بر لوح از قَدَر
۱۲۹۱ پَس طَبیبان از سُلَیمانْ زان گیا عالِم و دانا شُدَندی مُقْتَدی
۱۲۹۲ تا کُتُب‌هایِ طَبیبی ساختند جسم را از رَنج می‌پَرداختند
۱۲۹۳ این نُجوم و طِبّْ وَحْیِ اَنْبیاست عقل و حِس را سویِ بی‌سو رَهْ کجاست؟
۱۲۹۴ عقلِ جُزویْ عقلِ اِسْتِخراج نیست جُز پَذیرایِ فَن و مُحتاج نیست
۱۲۹۵ قابِلِ تَعْلیم و فَهْم است این خِرَد لیکْ صاحِب وَحْی تَعْلیمَش دَهَد
۱۲۹۶ جُمله حِرفَتْ‌ها یَقین از وَحْی بود اَوَّلِ او لیکْ عقل آن را فُزود
۱۲۹۷ هیچ حِرفَت را بِبین کین عقلِ ما تانَد او آموختنْ بی‌اوسْتا؟
۱۲۹۸ گَرچه اَنْدَر مَکْر مویْ‌اِشْکاف بُد هیچ پیشه رامْ بی‌اُستا نَشُد
۱۲۹۹ دانشِ پیشه ازین عقل اَرْ بُدی پیشه‌یی بی‌اوسْتا حاصِل شُدی

#دکلمه_مثنوی

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *