مثنوی مولانا – دفتر چهارم – بخش ۷۱ – آشفتنِ آن غُلام از نارَسیدنِ جوابِ رُقْعه از قِبَلِ پادشاه

 

۱۸۹۰ این بیابانْ خود ندارد پا و سَر بی‌جوابِ نامه خَسته‌ست آن پسر
۱۸۹۱ کِی عَجَب چونَم نَداد آن شَهْ جواب با خیانت کرد رُقْعه‌بَر زِ تاب؟
۱۸۹۲ رُقْعه پنهان کرد و نَنْمود آن به شاه کو مُنافق بود و آبی زیرِ کاه
۱۸۹۳ رُقْعهٔ دیگر نِویسَم ز آزْمون دیگری جویَم رَسولِ ذو فُنون
۱۸۹۴ بر امیر و مَطْبَخیّ و نامه‌بَر عَیْب بِنْهاده زِ جَهْل آن بی‌خَبَر
۱۸۹۵ هیچ گِردِ خود نمی‌گردد که من کَژْرَوی کردم چو اَنْدَر دینْ شَمَن

#دکلمه_مثنوی

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *