مثنوی مولانا – دفتر چهارم – بخش ۹۸ – تفسیر کُنتُ کَنزاً مَخفیّاً فَاَحبَبْتُ اَن اعرف

 

۲۵۳۹ خانه بَر کَن کَزْ عَقیقِ این یَمَن صد هزاران خانه شاید ساختن
۲۵۴۰ گنجْ زیرِ خانه است و چاره نیست از خرابی خانه مَنْدیش و مَایست
۲۵۴۱ که هزاران خانه از یک نَقْدِ گنج توان عِمارَت کرد بی‌تکلیف و رَنج
۲۵۴۲ عاقِبَت این خانه خود ویران شود گنج از زیرش یَقینْ عُریان شود
۲۵۴۳ لیک آنِ تو نباشد زان که روح مُزدِ ویران کَرْدَنَسْتَش آن فُتوح
۲۵۴۴ چون نکرد آن کار مُزدش هست لا لَیْسَ لِلِاْنْسان اِلّا ما سَعی
۲۵۴۵ دَستْ خایی بَعد ازان تو کِی دَریغ این چُنین ماهی بُد اَنْدَر زیرِ میغ
۲۵۴۶ من نکردم آنچه گفتند از بَهی گنج رفت و خانه و دستم تَهی
۲۵۴۷ خانه‌یی اُجْرَت گرفتیّ و کِری نیست مُلْکِ تو به بَیْعی یا شِری
۲۵۴۸ این کِری را مُدَّتِ او تا اَجَل تا دَرین مُدَّت کُنی در وِیْ عَمَل
۲۵۴۹ پاره‌دوزی می‌کُنی اَنْدَر دُکان زیرِ این دُکّانِ تو مَدفون دو کان
۲۵۵۰ هست این دُکّان کِرایی زود باش تیشه بِسْتان و تَکَش را می‌تَراش
۲۵۵۱ تا که تیشه ناگهان بر کانْ نَهی از دُکان و پاره‌دوزی وا رَهی
۲۵۵۲ پاره‌دوزی چیست؟ خورْدِ آب و نان می‌زَنی این پاره بر دَلْقِ گِران
۲۵۵۳ هر زمان می‌دَرَّد این دَلْقِ تَنَت پاره بر وِیْ می‌زَنی زین خورْدَنَت
۲۵۵۴ ای زِ نَسْلِ پادشاهِ کامیار با خود آ زین پاره‌دوزی نَنْگ دار
۲۵۵۵ پاره‌یی بَرکَن ازین قَعْرِ دُکان تا بَرآرَد سر به پیشِ تو دو کان
۲۵۵۶ پیش از آن کین مُهْلَتِ خانهٔ کِری آخِر آید تو نخورده زو بَری
۲۵۵۷ پَس تورا بیرون کُند صاحِبْ دُکان وین دُکان را بَرکَند از رویِ کان
۲۵۵۸ تو زِ حَسرتْ گاه بر سَر می‌زَنی گاه ریشِ خام خود بَر می‌کَنی
۲۵۵۹ کِی دَریغا آنِ من بود این دُکان کور بودم بَر نَخوردم زین مَکان
۲۵۶۰ ای دریغا بودِ ما را بُرد باد تا اَبَد یا حَسْرَتا شُد لِلْعِباد

#دکلمه_مثنوی

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *