مثنوی مولانا – دفتر دوّم – بخش ۴۲ – تَتِمّهٔ حِکایَتِ خِرس و آن اَبْلَه که بر وَفایِ او اِعْتماد کرده بود
۲۰۱۱ | خرس هم از اَژدَها چون وارَهید | وآن کَرَم زان مَردِ مَردانه بِدید | |
۲۰۱۲ | چون سگِ اَصْحابِ کَهْف آن خِرسِ زار | شُد مُلازِم در پِیِ آن بُردبار | |
۲۰۱۳ | آن مُسلمان سَر نَهاد از خستگی | خِرسْ حارِس گشت از دلْبَستگی | |
۲۰۱۴ | آن یکی بُگْذشت و گُفتَش حال چیست؟ | ای برادر مَر تو را این خرس کیست؟ | |
۲۰۱۵ | قِصّه وا گفت و حَدیثِ اَژدَها | گفت بر خرسی مَنِه دلْ اَبْلَها | |
۲۰۱۶ | دوستیْ اَبْلَه بَتَر از دُشمنیست | او به هر حیله که دانی، رانْدنیست | |
۲۰۱۷ | گفت وَاللهْ از حَسودی گفت این | وَرْنه خرسی چه نْگَری؟ این مِهْر بین | |
۲۰۱۸ | گفت مِهْرِ اَبْلَهان عِشوهدِهْ است | این حَسودیِّ من از مِهْرَش بِهْ است | |
۲۰۱۹ | هی بیا با من بِران این خرس را | خرس را مَگْزین، مَهِل همجِنْس را | |
۲۰۲۰ | گفت رو، رو کارِ خود کُن ای حَسود | گفت کارم این بُد و رِزْقَت نبود | |
۲۰۲۱ | من کَم از خرسی نباشم ای شَریف | تَرکِ او کُن تا مَنَت باشم حَریف | |
۲۰۲۲ | بر تو دلْ میلَرزَدَم زَانْدیشهیی | با چُنین خرسی مَرو در بیشهیی | |
۲۰۲۳ | این دِلَم هرگز نَلَرزید از گِزاف | نورِ حَقّ است این، نه دَعویّ و نه لاف | |
۲۰۲۴ | مؤمِنَم، یَنْظُرْ بِنورِ اللهْ شُده | هان و هان بُگْریز ازین آتشْکَده | |
۲۰۲۵ | این همه گفت و به گوشش دَرنَرفت | بَدگُمانی مَرد را سَدّیست زَفْت | |
۲۰۲۶ | دستِ او بِگْرفت و دست از وِیْ کَشید | گفت رفتم، چون نهیی یارِ رَشید | |
۲۰۲۷ | گفت رو، بر من تو غَمخواره مَباش | بوالْفُضولا مَعرِفَت کمتر تَراش | |
۲۰۲۸ | باز گُفتَش من عَدوِّ تو نِیَم | لُطْف باشد گَر بیابی در پِیَم | |
۲۰۲۹ | گفت خوابَسْتَم، مرا بُگْذار، رو | گفت آخِر یار را مُنْقاد شو | |
۲۰۳۰ | تا بِخُسْپی در پَناهِ عاقلی | در جَوارِ دوستی، صاحِبْدلی | |
۲۰۳۱ | در خیال افتاد مَرد از جِدِّ او | خشمگین شُد، زود گردانید رو | |
۲۰۳۲ | کین مگر قَصدِ من آمد، خونی است | یا طَمَع دارد، گدا و تونی است؟ | |
۲۰۳۳ | یا گِرو بَستهست با یارانْ بِدین | که بِتَرسانَد مرا زین همنِشین؟ | |
۲۰۳۴ | خود نیامَد هیچ از خُبْثِ سِرَش | یک گُمانِ نیک اَنْدر خاطِرَش | |
۲۰۳۵ | ظَنِّ نیکَش جُملگی بر خرس بود | او مگر مَر خرس را همجِنْس بود؟ | |
۲۰۳۶ | عاقلی را از سگی تُهْمَت نَهاد | خرس را دانست اَهلِ مِهْر و داد |
دکلمه_مثنوی
دیدگاه خود را ثبت کنید
آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!