مثنوی مولانا – دفتر دوّم – بخش ۶۸ – نالیدنِ مُعاویه به حَضرتِ حَقْ تَعالیٰ از اِبْلیس و نُصرتْ خواستن

 

۲۷۱۴ این حَدیثَش هَمچو دود است ای اِلٰه دستگیر، اَرْ نه گِلیمَم شُد سیاه
۲۷۱۵ من به حُجَّت بَرنیایَم با بِلیس کوست فِتْنه‌یْ هر شَریف و هر خَسیس
۲۷۱۶ آدمی کو عَلَّمَ الْاَسما بَگ است در تَگِ چون بَرقِ این سگ بی‌تَگ است
۲۷۱۷ از بهشت اَنْداختَش بر رویِ خاک چون سَمَک در شصتِ او شُد از سِماک
۲۷۱۸ نوحهٔ اِنّا ظَلَمْنا می‌زَدی نیست دَستان و فُسونَش را حَدی
۲۷۱۹ اَنْدَرونِ هر حَدیثِ او شَر است صد هزاران سِحْر در وِیْ مُضْمَر است
۲۷۲۰ مَردیِ مَردان بِبَندَد در نَفَس در زن و در مَرد اَفْروزَد هَوَس
۲۷۲۱ ای بِلیسِ خَلْق‌سوزِ فِتْنه‌جو بر چی‌اَم بیدار کردی؟ راست گو

دکلمه_مثنوی

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *