مثنوی مولانا – دفتر دوّم – بخش ۷۸ – فَریفتنِ مُنافقان پیغامبر را عَلَیْهِ السَّلام تا به مسجدِ ضِرارَش بَرَند

 

۲۸۵۶ بر رَسولِ حَقْ فُسون‌ها خوانْدند رَخْشِ دَستان و حِیَل می‌رانْدند
۲۸۵۷ آن رَسولِ مِهْربانِ رَحْم‌کیش جُز تَبَسُّم، جُز بلی، ناوَرْد پیش
۲۸۵۸ شُکرهایِ آن جَماعَت یاد کرد در اِجابَتْ قاصِدان را شاد کرد
۲۸۵۹ می‌نِمود آن مَکْرِ ایشانْ پیشِ او یک به یک، زان سان که اَنْدَر شیرْ مو
۲۸۶۰ موی را نادیده می‌کرد آن لَطیف شیر را شاباش می‌گفت آن ظَریف
۲۸۶۱ صد هزاران مویِ مَکْر و دَمدَمه چَشمْ خوابانید آن دَمْ زان همه
۲۸۶۲ راست می‌فرمود آن بَحْرِ کَرَم بر شما من از شما مُشْفِق تَرَم
۲۸۶۳ من نِشَسته بر کنارِ آتشی با فُروغ و شُعلۀ بَسْ ناخَوشی
۲۸۶۴ هَمچو پَروانه شما آن سو دَوان هر دو دستِ من شُده پَروانه ران
۲۸۶۵ چون بر آن شُد تا رَوان گردد رَسول غَیرتِ حَق بانگ زد مَشْنو زِغول
۲۸۶۶ کین خَبیثانْ مَکْر و حیلَت کرده‌اند جُمله مَقْلوب است آنچ آورده‌اند
۲۸۶۷ قَصْدِ ایشان جُز سِیَه‌رویی نبود خیرِ دین کِی جُست تَرسا و جُهود؟
۲۸۶۸ مَسجدی بر جِسْرِ دوزخ ساختند با خدا نَرْدِ دَغاها باختند
۲۸۶۹ قَصْدَشان تَفْریقِ اَصْحابِ رَسول فَضْلِ حَق را کِی شِناسَد هر فُضول؟
۲۸۷۰ تا جُهودی را زِ شام این‌جا کَشَند که به وَعْظِ او جُهودان سَرخَوشَند
۲۸۷۱ گفت پیغامبر که آری، لیک ما بر سَرِ راهیم و بر عَزْمِ غَزا
۲۸۷۲ زین سَفَر چون بازگردم، آن‌گَهان سویِ آن مَسجد رَوان گردم رَوان
۲۸۷۳ دَفْعَشان گفت و به سویِ غَزْو تاخت با دَغایان از دَغا نَرْدی بِباخت
۲۸۷۴ چون بیامَد از غَزا، باز آمدند چنگ اَنْدَر وَعدۀ ماضی زَدند
۲۸۷۵ گفت حَقَّش ای پَیَمبَر فاش گو غَدْر را، وَرْ جنگ باشد باش گو
۲۸۷۶ گُفتَشان بَس بَد دَرون و دُشمَنید تا نگویم رازهاتان، تَن زَنید
۲۸۷۷ چون نِشانی چند از اسرارَشان در بَیان آوَرْد بَد شُد کارَشان
۲۸۷۸ قاصِدان زو بازگشتند آن زمان حاشَ لِلَهْ، حاشَ لِلَهْ دَمْ‌زنان
۲۸۷۹ هر مُنافق مُصْحَفی زیرِ بَغَل سویِ پیغامبر بِیاوَرْد از دَغَل
۲۸۸۰ بَهرِ سوگندان که اَیْمان جُنَّتی‌ست زان که سوگندْ آن کَژان را سُنَّتی‌ست
۲۸۸۱ چون ندارد مَردِ کَژْ در دین وَفا هر زمانی بِشْکَند سوگند را
۲۸۸۲ راسْتان را حاجَتِ سوگند نیست زان که ایشان را دو چَشمِ روشنی‌ست
۲۸۸۳ نَقْضِ میثاق و عُهود از اَحْمَقی‌ست حِفْظِ اَیْمان و وَفا کارِ تَقی‌ست
۲۸۸۴ گفت پیغامبر که سوگندِ شما راست گیرم، یا که سوگندِ خدا؟
۲۸۸۵ باز سوگندی دِگَر خوردند قوم مُصْحَف اَنْدَر دست و بر لبْ مُهْرِ صَوْم
۲۸۸۶ که به حَقِّ این کلامِ پاکِ راست کآن بَنایِ مسجد از بَهرِ خداست
۲۸۸۷ اَنْدَر آن‌جا هیچ حیله وْ مَکْر نیست اَنْدَر آن‌جا ذِکْر و صِدْق و یارَبی‌ست
۲۸۸۸ گفت پیغامبر که آوازِ خدا می‌رَسَد در گوشِ من هَمچون صَدا
۲۸۸۹ مُهْر بر گوشِ شما بِنْهاد حَق تا به آوازِ خدا نارَد سَبَق
۲۸۹۰ نَکْ صَریح آوازِ حَق می‌آیَدَم هَمچو صاف از دُرد می‌پالایَدَم
۲۸۹۱ هم‌چُنان که موسی از سویِ درخت بانگِ حَق بِشْنید کِی مَسعودْبَخت
۲۸۹۲ از درختْ اِنّی اَنَا اللَهْ می‌شَنید با کَلامْ اَنْوار می‌آمد پَدید
۲۸۹۳ چون زِ نور وَحی دَر می‌مانْدند باز نو سوگندها می‌خوانْدند
۲۸۹۴ چون خدا سوگند را خوانَد سِپَر کِی نَهَد اِسْپَر زِ کَفْ پیکارگَر؟
۲۸۹۵ باز پیغامبر به تَکْذیبِ صَریح قَدْ کَذَبْتُمْ گفت با ایشانْ فَصیح

دکلمه_مثنوی

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *