مثنوی مولانا – دفتر ششم – بخش ۱۱ – مُدافعهٔ اُمَرا آن حُجَّت را به شُبْههٔ جَبْریانه و جواب دادنِ شاهْ ایشان را

 

۴۰۴ پس بِگُفتند آن امیران کین فَنی‌ست از عِنایَت هاش کارِ جَهْد نیست
۴۰۵ قِسْمَت حَقّ‌ست مَهْ را رویِ نَغْز دادهٔ بَخْت است گُل را بویِ نَغْز
۴۰۶ گفت سلطان بلکه آنچْ از نَفَس زاد رَیْعِ تَقْصیراست و دَخْلِ اِجْتِهاد
۴۰۷ وَرْنه آدم کِی بِگُفتی با خدا رَبَّنا اِنّا ظَلَمْنا نَفْسَنا؟
۴۰۸ خود بِگُفتی کین گُناه از نَفْس بود چون قَضا این بود حَزْمِ ما چه سود؟
۴۰۹ هَمچو اِبْلیسی که گفت اَغْوَیْتَنی تو شِکَستی جام و ما را می‌زَنی؟
۴۱۰ بَلْ قَضا حَقّ است و جَهْدِ بَنده حَق هین مَباش اَعْوَر چو اِبْلیسِ خَلَق
۴۱۱ در تَرَدُّد مانده‌ایم اَنْدَر دو کار این تَرَدُّد کِی بُوَد بی‌اِخْتیار؟
۴۱۲ این کُنم یا آن کُنم او کِی گُوَد که دو دست و پایِ او بسته بُوَد؟
۴۱۳ هیچ باشد این تَرَدُّد بر سَرَم که رَوَم در بَحْر یا بالا پَرَم؟
۴۱۴ این تَرَدُّد هست که موصِل رَوَم یا برایِ سِحْر تا بابِل رَوَم
۴۱۵ پَسْ تَرَدُّد را بِبایَد قُدرتی وَرْنه آن خنده بُوَد بر سَبْلَتی
۴۱۶ بَر قَضا کم نِهْ بَهانه ای جوان جُرم خود را چون نَهی بر دیگران؟
۴۱۷ خون کُند زَیْد و قِصاصِ او به عَمْر؟ می‌خورَد عَمْرو و بر اَحْمَد حَدِّ خَمْر؟
۴۱۸ گِرْدِ خود بَرگَرد و جُرمِ خود بِبین جُنْبِش از خود بین و از سایه مَبین
۴۱۹ که نخواهد شُد غَلَط پاداشِ میر خَصْم را می‌دانَد آن میرِ بَصیر
۴۲۰ چون عَسَل خوردی نَیامَد تَبْ به غیر مُزدِ روزِ تو نیامَد شب به غیر
۴۲۱ در چه کردی جَهْد کان وا تو نَگَشت؟ تو چه کاریدی که نامَد رَیْعِ کَشت؟
۴۲۲ فِعْلِ تو که زایَد از جان و تَنَت هَمچو فَرزَندَت بِگیرَد دامَنَت
۴۲۳ فِعْلِ را درغَیْبْ صورت می‌کُنند فِعْلِ دُزدی را نه داری می‌زَنَند؟
۴۲۴ دارْ کِی مانَد به دُزدی؟ لیکْ آن هست تَصویرِ خدایِ غَیْب‌دان
۴۲۵ در دلِ شِحْنه چو حَقْ اِلْهام داد که چُنین صورت بِساز از بَهْرِ داد
۴۲۶ تا تو عالِم باشی و عادل قَضا نامُناسب چون دَهَد داد و سِزا؟
۴۲۷ چون که حاکِم این کُند اَنْدَر گُزین چون کُند حُکْم اَحْکَمِ این حاکِمین؟
۴۲۸ چون بِکاری جو نَرویَد غیرِجو قَرضْ تو کردی زِ کِه خواهد گِرو؟
۴۲۹ جُرمِ خود را بر کسی دیگر مَنِه هوش و گوشِ خود بِدین پاداشْ دِهْ
۴۳۰ جُرمْ بَر خود نِهْ که تو خود کاشتی با جَزا و عدلِ حَقْ کُن آشتی
۴۳۱ رَنْج را باشد سَبَب بَد کردنی بَد زِ فِعْلِ خود شِناس از بَخْت نی
۴۳۲ آن نَظَر در بَخت چَشْم اَحْوَل کُند کَلْب را کَهْدانی و کاهَل کُند
۴۳۳ مُتَّهَم کُن نَفْسِ خود را ای فَتی مُتَّهَم کَم کُن جَزایِ عَدل را
۴۳۴ توبه کُن مَردانه سَر آوَرْ به رَه که فَمَنْ یَعْمَل بِمِثْقالٍ یَرَه
۴۳۵ در فُسونِ نَفْس کَم شو غِرِّه‌یی کافتابِ حَقْ نَپوشَد ذَرّه‌یی
۴۳۶ هست این ذَرّات جسمی ای مُفید پیشِ این خورشیدِ جسمانی پَدید
۴۳۷ هست ذَرّات خَواطِر وِ افْتِکار پیشِ خورشیدِ حَقایِقْ آشکار

#دکلمه_مثنوی

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *