مثنوی مولانا – دفتر ششم – بخش ۲۰ – اِمْتِحان کردنِ مُصْطَفی عَلَیْهِ‌السَّلام عایشه را رَضِیَ اللهُ عَنْها که چه پنهان می‌شوی؟ پنهان مَشو که اَعْمی تورا نمی‌بیند تا پَدید آیَد که عایشه رَضِیَ اللهُ عَنْها از ضَمیرِ مُصْطَفی عَلَیْهِ السَّلام واقِف هست یا خود مُقَلِّد گفتِ ظاهِراست

 

۶۸۹ گفت پیغامبر برایِ اِمْتِحان او نمی‌بیند تورا کَم شو نَهان
۶۹۰ کرد اِشارَت عایشه با دست‌ها او نَبینَد من هَمی‌بینم وِرا
۶۹۱ غَیْرتِ عقل است بر خوبیِّ روح پُر زِ تَشْبیهات و تَمْثیلْ این نُصُوح
۶۹۲ با چُنین پنهانی‌یی کین روحْ راست عقلْ بر وِیْ این چُنین رَشْکین چراست؟
۶۹۳ از کِه پنهان می‌کُنی ای رَشْک‌خو؟ آن که پوشیده‌ست نورش رویِ او
۶۹۴ می‌رَوَد بی‌رویْ‌پوش این آفتاب فَرطِ نورِ اوست رویَش را نِقاب
۶۹۵ از کِه پنهان می‌کُنی ای رَشْک‌وَرْ؟ کآفتاب از وِیْ نمی‌بیند اَثَر
۶۹۶ رَشْک از آن اَفْزون‌تَرست اَنْدَر تَنَم کَزْ خودش خواهم که هم پنهان کُنم
۶۹۷ زآتشِ رَشْکِ گِرانْ آهنگْ من با دو چَشم و گوشِ خود در جنگْ من
۶۹۸ چون چُنین رَشْکی سْتَت ای جان و دل پَسْ دَهان بَر بَند و گفتن را بِهِل
۶۹۹ تَرسَم اَرْ خامُش کُنم آن آفتاب از سویِ دیگر بِدَرّا نَد حِجاب
۷۰۰ در خَموشی گفتِ ما اَظْهَر شود که زِ مَنْعْ آن مَیْل اَفْزون‌تَر شود
۷۰۱ گَر بِغُرَّد بَحْرْ غُرَّه‌ش کَفْ شود جوشِ اَحْبَبْتُ بِاَنْ اُعْرَف شود
۷۰۲ حَرف گفتن بَستنِ آن روزن است عینِ اِظْهارِ سُخُن پوشیدن است
۷۰۳ بُلبُلانه نَعْره زَن در رویِ گُل تا کُنی مَشغولَشان از بویِ گُل
۷۰۴ تا به قُلْ مغشول گردد گوشَشان سویِ رویِ گُلْ نَپَرَّد هوشَشان
۷۰۵ پیشِ این خورشیدْ کو بَسْ روشنی‌ست در حقیقت هر دَلیلی رَه‌زَنی‌ست

#دکلمه_مثنوی

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *