مثنوی مولانا – دفتر ششم – بخش ۲۴ – نُکته گفتنِ آن شاعر جَهَتِ طَعْنِ شیعه حَلَب
۷۹۶ | گفت آری لیکْ کو دورِ یَزید؟ | کی بُدهست این غَم؟ چه دیر این جا رَسید | |
۷۹۷ | چَشمِ کوران آن خِسارَت را بِدید | گوشِ کَرّان آن حِکایَت را شَنید | |
۷۹۸ | خُفته بودَسْتید تا اکنون شما | که کُنون جامه دَریدیْت از عَزا؟ | |
۷۹۹ | پَس عَزا بر خود کُنید ای خُفتگان | زان که بَد مرگیست این خوابِ گِران | |
۸۰۰ | روحِ سُلْطانی زِ زندانی بِجَست | جامه چِه دْرانیم و چون خاییم دست؟ | |
۸۰۱ | چون که ایشان خُسروِ دین بودهاند | وَقتِ شادی شُد چو بِشْکَسْتَند بَند | |
۸۰۲ | سویِ شادُروانِ دولت تاختند | کُنده و زَنجیر را اَنْداختند | |
۸۰۳ | روزِ مُلْک است و گَش و شاهَنْشَهی | گَر تو یک ذَرّه ازیشان آگَهی | |
۸۰۴ | وَرْ نهیی آگَه بُرو بر خود گِری | زان که در اِنْکارِ نَقل و مَحْشری | |
۸۰۵ | بر دل و دینِ خَرابَت نوحه کُن | که نمیبینَد جُز این خاکِ کُهُن | |
۸۰۶ | وَرْ هَمیبینَد چرا نَبْوَد دلیر؟ | پُشت دار و جانْ سپار و چَشمْ سیر؟ | |
۸۰۷ | در رُخَت کو از میِ دینْ فَرُّخی؟ | گَر بِدیدی بِحْر کو کَفِّ سَخی؟ | |
۸۰۸ | آن که جو دید آب را نَکْنَد دَریغ | خاصه آن کو دید آن دریا و میغ |
با سلام خیلی واضح است شعر.اشاره داره به عزارادان شب عاشورا در حلب دروازه انطاکیه.شاعر میگه شما ها تا به حال خواب بودید که الان پیراهن جامه خود را پاره میکنید.دریدن در زبان فارسی کهن و کردی امروزی یعنی پاره کردن.میگه موضوع عاشورا رو همه جهان دیدند و شنیدند و نیازی نیست شما گریه و زاری کنید بر دین خرابت نوحه کن یعنی خیلی واضح است میگه شما دین تون خراب و باطل است ووو
سلام
جناب مولوی با همه فضل و کمالاتی که دارند و اشعار عالی در مدح امیر المومنین در این شعر به عزاداری امام حسین یکطرفه نگاه کردند.
خلاصه مطلبشون اینه که شما بر خودتون گریه کنیدکه خوابید
امام حسین که در اعلی علییین بهشت هست.
سوال
چرا در روایات ما اینقدر تاکید بر اقامه عزای امام حسین شده؟
آیا اگر این شور و غوغا و عزاداریها نبود این مکتب امروز به ما میرسید؟
پس اینطور نیست که فقط انسان های کاردرست حق دارند گریه و نوحه کنند و آدمهایی که در گیر نفس خودشان هستند حق ندارند عزاداری کنند
اتفاقا فراوان انسان های گنه کار سراغ داریم که درمجالس امام حسین توبه کردند.