مثنوی مولانا – دفتر ششم – بخش ۵۰ – سوال کردنِ آن صوفی قاضی را
۱۶۰۸ | گفت صوفی چون زِ یک کان است زَر | این چرا نَفْع است و آن دیگر ضَرَر؟ | |
۱۶۰۹ | چون که جُمله از یکی دست آمدهست | این چرا هُشیار و آن مَست آمدهست؟ | |
۱۶۱۰ | چون زِ یک دریاست این جوها رَوان | این چرا نوش است و آن زَهْرِ دَهان؟ | |
۱۶۱۱ | چون همه اَنْوار از شَمْسِ بَقاست | صُبحِ صادقْ صُبحِ کاذب از چه خاست؟ | |
۱۶۱۲ | چون زِ یک سُرمهست ناظِر را کَحَل | از چه آمد راستبینیّ و حَوَل؟ | |
۱۶۱۳ | چون که دارُ الضَّرْب را سُلْطانْ خداست | نَقْد را چون ضَرْبِ خوب و نارَواست؟ | |
۱۶۱۴ | چون خدا فَرمود رَهْ را راهِ من | این خَفیر از چیست و آن یک راهْزَن؟ | |
۱۶۱۵ | از یک اِشْکَم چون رَسَد حُرّ و سَفیه | چون یَقین شُد الْوَلَد سِرُّ اَبیه؟ | |
۱۶۱۶ | وحدتی که دید با چندین هزار | صد هزاران جُنْبِش از عینِ قَرار؟ |
دیدگاه خود را ثبت کنید
آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!