مثنوی مولانا – دفتر ششم – بخش ۵۲ – باز سوال کردنِ صوفی از آن قاضی

 

۱۶۵۰ گفت صوفی که چه بودی کین جهان ابر ویِ رَحمَت گُشادی جاودان؟
۱۶۵۱ هر دَمی شوری نَیاوَرْدی به پیش؟ بَر نَیاوَرْدی زِ تَلْوین‌هاشْ نیش؟
۱۶۵۲ شبْ نَدُزدیدی چراغ روز را؟ دِیْ نَبُردی باغِ عیش آموز را؟
۱۶۵۳ جامِ صِحَّت را نَبودی سنگِ تَب؟ ایمِنی با خَوْف ناوَرْدی کُرَب؟
۱۶۵۴ خود چه کَم گشتی زِ جود و رَحمَتَش گَر نبودی خَرخَشه در نِعْمَتَش

#دکلمه_مثنوی

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *