مثنوی مولانا – دفتر ششم – بخش ۵۳ – جوابِ قاضی سوالِ صوفی را و قِصّهٔ تُرک و دَرْزی را مَثَل آوردن
۱۶۵۵ | گفت قاضی بَسْ تَهیرو صوفییی | خالی از فِطْنَت چو کافِ کوفییی | |
۱۶۵۶ | تو بِنَشْنیدی که آن پُر قَندْ لَب | غَدْرِ خیّاطان هَمیگفتی به شب؟ | |
۱۶۵۷ | خَلْق را در دُزدیِ آن طایِفه | مینِمود اَفْسانههایِ سالِفه | |
۱۶۵۸ | قِصّهٔ پارهرُبایی در بُرین | می حِکایَت کرد او با آن و این | |
۱۶۵۹ | در سَمَر میخوانْد دُزدینامهیی | گِردِ او جمع آمده هِنْگامهیی | |
۱۶۶۰ | مُسْتَمِع چون یافت جاذب زان وفود | جُمله اَجْزایَش حِکایَت گشته بود |
دیدگاه خود را ثبت کنید
آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!