مثنوی مولانا – دفتر ششم – بخش ۶۰ – باز مُکَرَّر کردنِ صوفی سال را
۱۷۴۴ | گفت صوفی قادراست آن مُسْتَعان | که کُند سودایِ ما را بیزیان | |
۱۷۴۵ | آن کِه آتش را کُند وَرْد و شَجَر | هم تواند کرد این را بیضَرَر | |
۱۷۴۶ | آن کِه گُل آرَد بُرون از عینِ خار | هم تواند کرد این دِیْ را بهار | |
۱۷۴۷ | آن کِه زو هر سَروْ آزادی کُند | قادرست اَرْ غُصّه را شادی کُند | |
۱۷۴۸ | آن کِه شُد موجود از وِیْ هر عَدَم | گَر بِدارَد باقیاَش او را چه کَم؟ | |
۱۷۴۹ | آن کِه تَن را جانْ دَهَد تا حَی شود | گَر نمیرانَد زیانش کِی شود؟ | |
۱۷۵۰ | خود چه باشد گَر بِبَخشَد آن جواد | بَنده را مَقْصودِ جانْ بیاِجْتِهاد؟ | |
۱۷۵۱ | دور دارد از ضَعیفان در کَمین | مَکْرِ نَفْس و فِتْنهٔ دیوِ لَعین |
دیدگاه خود را ثبت کنید
آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!