مثنوی مولانا – دفتر ششم – بخش ۶۶ – تمامی قِصّهٔ آن فَقیر و نِشانِ جایِ آن گنج
۱۹۴۴ | اَنْدَر آن رُقْعه نِبِشته بود این | که بُرونِ شهر گنجی دان دَفین | |
۱۹۴۵ | آن فُلانْ قُبّه که در وِیْ مَشْهَد است | پُشتِ او در شهر و دَر در فَدْفَد است | |
۱۹۴۶ | پُشت با وِیْ کُن تو رو در قِبْله آر | وان گَهان از قَوْسْ تیری دَر گُذار | |
۱۹۴۷ | چون فَکَندی تیرْ از قَوْس ای سُعاد | بَر کَن آن موضِع که تیرَت اوفْتاد | |
۱۹۴۸ | پَسْ کَمانِ سخت آوَرْد آن فَتی | تیر پَرّانید در صَحْنِ فَضا | |
۱۹۴۹ | زو تَبَر آوَرْد و بیلْ او شادْ شاد | کَنْد آن موضِع که تیرش اوفْتاد | |
۱۹۵۰ | کُند شُد هم او و هم بیل و تَبَر | خود نَدید از گنجِ پنهانی اَثَر | |
۱۹۵۱ | همچُنین هر روز تیر اَنْداختی | لیکْ جایِ گنج را نَشْناختی | |
۱۹۵۲ | چون که این را پیشه کرد او بر دَوام | فُجْفُجی در شهر اُفتاد و عَوام |
دیدگاه خود را ثبت کنید
آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!