مثنوی مولانا – دفتر ششم – بخش ۸۳ – جواب گفتنِ مُسلمانْ آنچه دید به یارانَش جهود و تَرسا و حَسْرت خوردنِ ایشان

 

۲۴۹۲ پَس مُسلمان گفت ای یارانِ من پیشَم آمد مُصْطَفی سُلطانِ من
۲۴۹۳ پَس مرا گفت آن یکی بر طور تاخت با کَلیمِ حَقّ و نَرْدِ عشقْ باخت
۲۴۹۴ وان دِگَر را عیسیِ صاحِبْ ‌قِران بُرد بر اوجِ چهارم آسْمان
۲۴۹۵ خیز ای پَسْ ماندهٔ دیده ضَرَر باری آن حَلْوا و یَخْنی را بِخَور
۲۴۹۶ آن هُنرمَندانِ پُر فَنْ رانْدَند نامهٔ اِقْبال و مَنْصَب خوانْدند
۲۴۹۷ آن دو فاضِلْ فَضْلِ خود دَریافتند با مَلایِک از هُنر دَربافتند
۲۴۹۸ ای سَلیمِ گولِ واپَس مانده هین بَرجَه و بر کاسهٔ حَلْوا نِشین
۲۴۹۹ پَس بِگُفتندَش که آن گَهْ تو حَریص ای عَجَب خوردی زِ حَلْوا و خَبیص؟
۲۵۰۰ گفت چون فرمود آن شاهِ مُطاع من کِه بودم تا کُنم زان اِمْتِناع؟
۲۵۰۱ تو جُهود از اَمْرِ موسی سَر کَشی؟ گَر بِخوانَد در خوشی یا ناخَوشی؟
۲۵۰۲ تو مَسیحی هیچ از اَمْرِ مسیح سَر توانی تافت در خیر و قَبیح؟
۲۵۰۳ من زِ فَخْرِ اَنْبیا سَر چون کَشَم؟ خورده‌اَم حَلْوا و این دَمْ سَرخَوشَم
۲۵۰۴ پَس بِگُفتندَش که وَاللهْ خوابِ راست تو بِدیدی وین بِهْ از صد خوابِ ماست
۲۵۰۵ خوابِ تو بیداری است ای بو بَطَر که به بیداری عِیانَسْتَش اَثَر
۲۵۰۶ دَر گُذَر از فَضْل و از جَلْدی و فَن کارْ خِدمَت دارد و خُلْقِ حَسَن
۲۵۰۷ بَهْرِ این آوَرْدَمان یَزدانْ بُرون ما خَلَقْتُ الْاِنْسَ اِلّا یَعْبُدون
۲۵۰۸ سامِری را آن هُنر چه سود کرد؟ کان فَنْ از بابُ اللَّهَش مَردود کرد
۲۵۰۹ چه کَشید از کیمیا قارون؟ بِبین که فُرو بُردَش به قَعْرِ خود زمین
۲۵۱۰ بوالْحَکَم آخِر چه بَربَست ازهُنر سَرنِگون رفت او زِ کُفرانْ در سَقَر
۲۵۱۱ خود هُنر آن داد که دید آتشْ عِیان نه گَپِ دَلَّ عَلَی النّار الدُّخان
۲۵۱۲ ای دَلیلَت گَنْده‌تَر پیشِ لَبیب در حقیقت از دَلیلِ آن طَبیب
۲۵۱۳ چون دَلیلَت نیست جُز این ای پسر گوه می‌خور در کُمیزی می‌نِگَر
۲۵۱۴ ای دَلیلِ تو مِثالِ آن عَصا در کَفَت دَلَّ عَلی عَیْبِ الْعَمی
۲۵۱۵ غُلغُل و طاق و طُرُنْب و گیرودار که نمی‌بینَم مرا مَعْذور دار

#دکلمه_مثنوی

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *