مثنوی مولانا – دفتر سوّم – بخش ۱۵۲ – آمدنِ آن زنِ کافِر با طِفْلِ شیرخواره به نزدیکِ مُصْطَفیٰ عَلَیْهِ السَّلام و ناطِق شُدنِ عیسی‌وار به مُعْجزاتِ رَسول صَلَی اللهُ عَلَیْهِ وَ سَلَّم

 

۳۲۲۱ هم ازان دِهْ یک زنی از کافِران سویِ پیغامبر دَوان شُد زِ امْتِحان
۳۲۲۲ پیشِ پیغامبر دَر آمَد با خِمار کودکی دو ماهه زن را بر کِنار
۳۲۲۳ گفت کودک سَلَّمَ اللهُ عَلَیْک یا رَسولَ اَللهْ قَدْ جِئْنا اِلَیْک
۳۲۲۴ مادرش از خشم گُفتَش هی خَموش کیْت اَفْکَند این شهادت را به گوش؟
۳۲۲۵ این کی اَت آموخت ای طِفْلِ صَغیر که زبانَت گشت در طِفْلی جَریر؟
۳۲۲۶ گفت حَق آموخت آن گَهْ جِبْرئیل در بَیان با جبرئیلم من رَسیل
۳۲۲۷ گفت کو؟ گفتا که بالایِ سَرَت می‌نَبینی؟ کُن به بالا مَنْظَرَت
۳۲۲۸ ایستاده بر سَرِ تو جِبْرئیل مَر مرا گشته به صد گونه دلیل
۳۲۲۹ گفت می‌بینی تو؟ گفتا که بلی بر سَرَت تابانْ چو بَدْری کامِلی
۳۲۳۰ می‌بیاموزَد مرا وَصْفِ رَسول زان عُلُّوَم می‌رَهانَد زین سُفول
۳۲۳۱ پس رَسولَش گفت ای طِفْلِ رَضیع چیست نامَت؟ باز گو و شو مُطیع
۳۲۳۲ گفت نامَم پیشِ حَقْ عَبْدُالْعَزیز عَبْدِ عُزّی پیشِ این یک مُشتِ حیز
۳۲۳۳ من زِ عُزّی پاک و بیزار و بَری حَقِّ آن که دادَت این پیغامبری
۳۲۳۴ کودکِ دو ماهه هَمچون ماهِ بَدْر درسِ بالغ گفته چون اَصْحابِ صَدْر
۳۲۳۵ پس حَنوط آن دَمْ زِ جَنَّت دَر رَسید تا دِماغِ طِفْل و مادر بو کَشید
۳۲۳۶ هر دو می‌گفتند کَزْ خَوْفِ سُقوط جانْ سِپُردن بِهْ بَرین بویِ حَنوط
۳۲۳۷ آن کسی را کِشْ مُعَرِّف حَقْ بُوَد جامِد و نامیش صد صَدَّق زَنَد
۳۲۳۸ آن کسی را کِشْ خدا حافظ بُوَد مُرغ و ماهی مَر وِرا حارِس شود

#دکلمه_مثنوی

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *