مثنوی مولانا – دفتر سوّم – بخش ۱۸۲ – پُرسیدنِ معشوقی از عاشقِ غریبِ خود که از شهرها کدام شهر را خوش‌تَر یافتی و انبوه‌تر و مُحتَشَم‌تَر و پُر نِعْمَت‌تَر و دل‌گُشاتَر؟

 

۳۸۰۹ گفت معشوقی به عاشق کِی فَتیٰ تو به غُربَت دیده‌یی بَسْ شهرها
۳۸۱۰ پس کُدامین شهر زان‌ها خوش‌تَر است؟ گفت آن شهری که در وِیْ دِلْبَر است
۳۸۱۱ هرکجا باشد شَهِ ما را بِساط هست صَحرا گَر بُوَد سَمُّ الْخِیاط
۳۸۱۲ هرکجا که یوسُفی باشد چو ماه جَنَّت است اَرْچه که باشد قَعْرِ چاه

#دکلمه_مثنوی

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *