مثنوی مولانا – دفتر سوّم – بخش ۲۱۶ – نَظَرکردنِ پیغامبر عَلَیْهِ السَّلام به اسیران و تَبَسُّم کردن و گفتن که عَجِبْتُ مِنْ قَوْمٍ یُجَرّونَ اِلَی الْجَنَّةِ بِالْسَّلاسِلِ وَ الْاَغْلالِ
۴۴۷۴ | دید پیغامبر یکی جَوْقی اسیر | که هَمیبُردند و ایشان در نَفیر | |
۴۴۷۵ | دیدَشان در بَندْ آن آگاه شیر | می نَظَر کردند در وِی زیرْ زیر | |
۴۴۷۶ | تا هَمیخایید هر یک از غَضَب | بر رَسولِ صِدْقْ دندانها و لب | |
۴۴۷۷ | زَهْره نه با آن غَضَب که دَمْ زَنَند | زان که در زَنجیرِ قَهْرِ دَهْمَنَند | |
۴۴۷۸ | میکَشانَدْشان مُوَکَّل سویِ شهر | میبَرَد از کافِرسْتانْشان به قَهْر | |
۴۴۷۹ | نه فِدایی میسِتانَد نه زَری | نه شِفاعَت میرَسَد از سَروَری | |
۴۴۸۰ | رَحمَتِ عالَم هَمیگویند و او | عالَمی را میبُرَد حَلْق و گِلو | |
۴۴۸۱ | با هزار اِنْکار میرَفتند راه | زیرِ لبْ طَعْنهزَنانْ بر کارِ شاه | |
۴۴۸۲ | چارهها کردیم و این جا چاره نیست | خود دلِ این مَرد کَمْ از خاره نیست | |
۴۴۸۳ | ما هزاران مَردِ شیرْ اَلْپْ اَرْسَلان | با دو سه عُریانِ سُستِ نیمجان | |
۴۴۸۴ | این چُنین دَرماندهایم از کَژْرَویست | یا زِ اَخْتَرهاست یا خود جادُویست؟ | |
۴۴۸۵ | بَختِ ما را بَر دَرید آن بَختِ او | تَختِ ما شُد سَرنِگون از تَختِ او | |
۴۴۸۶ | کارِ او از جادُوی گَر گشت زَفْت | جادویی کردیم ما هم چون نَرَفت؟ |
دیدگاه خود را ثبت کنید
آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!