مثنوی مولانا – دفتر سوّم – بخش ۲۴ – تفسیرِ وَلَتَعْرِفَنَّهُمْ فی لَحْنِ الْقَوْل

 

۷۹۰ گفت یزدان مَر نَبی را در مَساق یک نشانی سَهْل‌تَر زَاهْلِ نِفاق
۷۹۱ گَر مُنافق زَفْت باشد نَغْز و هَوْل وا شِناسی مَر وِرا در لَحْن و قَوْل
۷۹۲ چون سُفالین کوزه‌ها را می‌خَری اِمْتِحانی می‌کُنی ای مُشتری
۷۹۳ می‌زنی دستی بر آن کوزه چرا؟ تا شِناسی از طَنین اِشْکَسته را
۷۹۴ بانگِ اِشْکَسته دِگرگون می‌بُوَد بانگْ چاووش است پیشَش می‌رَوَد
۷۹۵ بانگ می‌آید که تَعریفش کَند هَمچو مَصْدَرْ فِعْلْ تَصْریفَش کُند
۷۹۶ چون حَدیثِ اِمْتِحان رویی نِمود یادم آمد قِصّهٔ هاروتْ زود

#دکلمه_مثنوی

1 پاسخ
  1. دوستدار مولانا
    دوستدار مولانا گفته:

    مولانا در فیه ما فیه هم می فرمایند: “سخن بگو تا تو را بشناسند.”

    پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *