مثنوی مولانا – دفتر سوّم – بخش ۴۶ – جواب گفتنِ ساحِرِ مُرده با فرزندانِ خود
۱۱۸۴ | گُفتَشان در خواب کِی اَوْلادِ من | نیست ممکن ظاهر این را دَم زدن | |
۱۱۸۵ | فاش و مُطْلَق گفتنَم دَستور نیست | لیکْ راز از پیشِ چَشمَم دور نیست | |
۱۱۸۶ | لیکْ بِنْمایَم نِشانی با شما | تا شود پیدا شما را این خَفا | |
۱۱۸۷ | نورِ چَشمانَم چو آن جا گَهْ رَوید | از مُقامِ خُفتَنَش آگَهْ شوید | |
۱۱۸۸ | آن زمان که خُفته باشد آن حکیم | آن عَصا را قَصْد کُن بُگْذار بیم | |
۱۱۸۹ | گَر بِدُزدیّ و توانی ساحِر است | چارهٔ ساحِر بَرِ تو حاضر است | |
۱۱۹۰ | وَرْ نَتانی هان و هان آن ایزدیست | او رَسولِ ذوالْجَلال و مُهتَدیست | |
۱۱۹۱ | گَر جهان فرعون گیرد شرق و غرب | سَرنِگون آید خدا آن گاهْ حَرْب؟ | |
۱۱۹۲ | این نِشانِ راست دادم جانِ باب | بَر نِویس اَللهُ اَعْلَم بِالصَّواب | |
۱۱۹۳ | جانِ بابا چون بِخُسبَد ساحِری | سِحْر و مَکْرَش را نباشد رَهْبری | |
۱۱۹۴ | چون که چوپان خُفت گُرگ ایمِن شود | چون که خُفت آن جَهْدِ او ساکِن شود | |
۱۱۹۵ | لیک حیوانی که چوپانَش خداست | گُرگ را آن جا امید و رَهْ کجاست؟ | |
۱۱۹۶ | جادُوی که حَق کُند حَق است و راست | جادُوی خوانْدن مَر آن حَق را خَطاست | |
۱۱۹۷ | جانِ بابا این نِشانِ قاطع است | گَر بِمیرَد نیز حَقَّش رافِع است |
بسیار عالی
کلام عظیم مولانا با صدای زیبا و آرامِ استاد چقدر تاثیرگذار است.
دوست دارم تمام صداپیشگان آثار بزرگان ادب ایران زمین را اجرا کنند. فکر کنم تمام مردم جهان شفا پیدا می کنند.
ممنون از شما به خاطر همت عالی