مثنوی مولانا – دفتر سوّم – بخش ۴۸ – جمع آمدنِ ساحِران از مَداین پیشِ فرعون و تَشریف‌ها یافتن و دست بر سینه زدن در قَهْرِ خَصْمِ او که این بر ما نویس

 

۱۲۴۶ تا به فرعون آمدند آن ساحِران دادَشان تَشریف‌هایِ بَسْ گِران
۱۲۴۷ وَعده‌هاشان کرد و پیشین هم بِداد بَندگانْ وَاسْبان و نَقْد و جِنْس و زاد
۱۲۴۸ بَعد ازان می‌گفت هین ای سابِقان گَر فُزون آیید اَنْدَر اِمْتِحان
۱۲۴۹ بَرفَشانَم بر شما چندان عَطا که بِدَرَّد پَردهٔ جود و سَخا
۱۲۵۰ پس بِگُفتندَش به اِقْبالِ تو شاه غالِب آییم و شود کارَش تَباه
۱۲۵۱ ما دَرین فَنْ صَفْدَریم و پَهْلَوان کَس ندارد پایِ ما اَنْدَر جهان
۱۲۵۲ ذِکْرِ موسیٰ بَندِ خاطِرها شُده‌ست کین حِکایَت‌هاست که پیشین بُده‌ست
۱۲۵۳ ذِکْرِ موسیٰ بَهرِ روپوش است لیک نورِ موسیٰ نَقْدِ تُوست ای مردِ نیک
۱۲۵۴ موسی و فرعونْ در هستیِّ توست باید این دو خَصْم را در خویش جُست
۱۲۵۵ تا قیامَت هست از موسیٰ نِتاج نورْ دیگر نیست دیگر شُد سِراج
۱۲۵۶ این سُفال و این پَلیته دیگر است لیکْ نورَش نیست دیگر زان سَر است
۱۲۵۷ گَر نَظَر در شیشه داری گُم شَوی زان که از شیشه‌ است اَعْدادِ دُوی
۱۲۵۸ وَرْ نَظَر بر نور داری وارَهی از دُوی وَاعْدادِ جسمِ مُنْتَهی
۱۲۵۹ از نَظَرگاه است ای مَغزِ وجود اِخْتِلافِ مؤمن و گبْر و جُهود

#دکلمه_مثنوی

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *