مثنوی مولانا – دفتر سوّم – بخش ۳۶ – وَحی آمدن به مادرِ موسیٰ که موسیٰ را در آب اَفْکن

 

۹۵۹ باز وَحی آمد که در آبَش فَکَن رویْ در اومید دار و مو مَکَن
۹۶۰ دَر فَکَن در نیلَش و کُن اِعْتِماد من تو را با وِیْ رَسانَم رو سپید
۹۶۱ این سُخَن پایان ندارد مَکْرهاش جُمله می‌پیچید هم در ساق و پاش
۹۶۲ صد هزاران طِفْل می‌کُشت او بُرون موسی اَنْدَر صَدْرِ خانه در دَرون
۹۶۳ از جُنون می‌کُشت هر جا بُد جَنین از حِیَل آن کورْ چَشمِ دوربین
۹۶۴ اَژدَها بُد مَکْرِ فرعونِ عَنود مَکْرِ شاهانِ جهان را خورده بود
۹۶۵ لیک ازو فرعون‌تَر آمد پَدید هم وِرا هم مَکْرِ او را دَر کَشید
۹۶۶ اَژدَها بود و عَصا شُد اَژدَها این بِخورْد آن را به توفیقِ خدا
۹۶۷ دست شُد بالایِ دست این تا کجا تا به یَزدان که اِلَیْهِ الْمِنْتَهیٰ
۹۶۸ کان یکی دریاست بی‌غور و کَران جُمله دریاها چو سَیلی پیشِ آن
۹۶۹ حیله‌ها و چاره‌ها گَر اَژدَهاست پیشِ اِلّا اللهْ آن‌ها جُمله لاست
۹۷۰ چون رَسید این جا بَیانَم سَر نَهاد مَحْو شُد وَاللهُ اَعْلَم بِالرَّشاد
۹۷۱ آنچه در فرعون بود آن در تو هست لیک اَژدَرهات مَحْبوسِ چَهْ است
۹۷۲ ای دریغ این جُمله اَحْوالِ تو است تو بر آن فرعون بَر خواهیش بَست
۹۷۳ گَر زِ تو گویند وحشت زایَدَت وَرْ ِز دیگر آفْسان بِنْمایَدَت
۹۷۴ چه خَرابَت می‌کُند نَفْسِ لَعین دور می‌اَنْدازَدَت سخت این قَرین
۹۷۵ آتشَت را هیزُمِ فرعون نیست وَرْنه چون فرعون او شُعله‌زَنی‌ست

#دکلمه_مثنوی

#شهرام_ناظری     دانلود فایل

#شرح_مثنوی

آنچه در فرعون وجود داشت, در تو نیز هست ولی اژدهای نفس تو در چاه نبود فرصت ها و امکانات زندانی شده است.

همه آنچه در مورد بدی های فرعون گفتیم در وجود تو هم وجود دارد اما تو آنها را به فرعون نسبت می دهی.

اگر در مورد خصلت های بد تو سخن بگویند وحشت زده خواهی شد ولی اگر در مورد دیگران بگویند, برای تو افسانه است.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *