مثنوی مولانا – دفتر سوّم – بخش ۶۱ – بیمار شُدنِ فرعون هم به وَهْم از تَعْظیمِ خَلْقان
۱۵۵۶ | سَجْدهٔ خَلْق از زن و از طِفْل و مَرد | زد دلِ فرعون را رَنْجور کرد | |
۱۵۵۷ | گفتنِ هریک خداوند و مَلِک | آن چُنان کَردَش زِ وَهْمی مُنْهَتِک | |
۱۵۵۸ | که به دَعویِّ الهی شُد دلیر | اَژدَها گشت و نمیشُد هیچ سیر | |
۱۵۵۹ | عقلِ جُزویْ آفَتَش وَهْم است و ظَن | زان که در ظُلْمات شُد او را وَطَن | |
۱۵۶۰ | بر زمین گَر نیمْ گَز راهی بُوَد | آدمی بیوَهْم ایمِن میرَوَد | |
۱۵۶۱ | بر سَرِ دیوارِ عالی گَر رَوی | گَر دو گَزْ عَرضَش بُوَد کَژْ میشَوی | |
۱۵۶۲ | بلکه میاُفتی زِ لَرْزهیْ دلْ به وَهْم | تَرسِ وَهْمی را نِکو بِنْگَر بِفَهْم |
دیدگاه خود را ثبت کنید
آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!