مستدرکات مولانا بخش اول

 

۱ کُدیه‌یی ‌می‌کُنم سَبُک بِشِنو خَبَرِ عشق ‌می‌دَهَم به گِرو
۲ نَفَسی با خودم قَرینی دِهْ که به میزانْ نَهَند با زَر جو
۳ تو نُوی بَخش و بَندۀ تو کُهَن کُهَنَم را به یک نَظَر کُن نو
۴ پیشۀ کیمیا خود این باشد که مِسِ تیره را بِبَخشَد ضَو
۵ کَرَمَت را بِگویْ تا بِدَهَد دَرخورِ شامِ بَنده روغَنِ عَو
۶ ای دل آن شاهْ سویِ بی‌سویی است خَلْقْ هر سو دَوَند، تو کَم دو
۷ فکرِ مَردم به هر سویی گِرو است تو بِلاحَوْل فکر را کُن خَو
۸ بی‌سوییِ عالَمی است بَسْ عالی شش جِهَت وادی‌یی‌ست بس دَرگَو
۹ کارِ اِمروز را مگو فردا تا نه حسرت خوری نه گویی لَوْ
۱۰ چَشمکت ‌می‌زَنَد رَقیبِ غَیور چَشم ازو برمگیر لاتَطْغَو
۱۱ شَمسِ تبریز، خِضْرِ عَیْنِ یقین وارهان خَلْق را زِ عَیْنِ السّو

 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *