فیه ما فیه مولانا – فصل ۱۹

فصل نوزدهم

می‌فرمود که تاج‌الدّین قُبایی[۱] را گفتند که این دانشمندان در میانِ ما می‌آیند و خَلق را در رهِ دین بی‌اعتقاد می‌کنند؛ گفت نی ایشان می‌آیند میانِ ما و ما را بی‌اعتقاد می‌کنند والّا ایشان حاشا که از ما باشند؛ مثلاً سگی را طوق زرّین بستند وی را به آن طوق سگ شکاری نخوانند، شکاریی معنی است، در او خواه طوقِ زرّین بند خواه پشمین؛ این عالِم به جُبّه و دستار نباشد، عالِمی هنری است در ذاتِ وی که آن هنر اگر در قبا و عبا باشد تفاوتی نکند؛ همچنان‌که در زمانِ پیغامبر منافقان قصدِ ره‌زنیِ دین می‌کردند و جامۀ نماز می‌پوشیدند تا مقلّدی را در راه دین سست کنند، زیرا آن را نتوانند کردن که خود را از مسلمانان نسازند و اگر نی فرنگی یا جهودی طعن دین کند وی را کی شنوند؟ فَوَیْلٌ لِلْمُصَلِّیْنَ اَلَّذِیْنَ هُمْ عَنْ صَلَاتِهِمْ سَاهُوْنَ اَلَّذیْنَ هُمْ یُرَاؤُنَ  وَ یَمْنَعُونَ الْمَاعُوْنَ[۲]، سخنِ کلّی این است، آن نور داری آدمیّتی نداری آدمیّتی طلب کن، مقصود این است باقی دراز کشیدن[۳] است؛ سخن را چون بسیار آرایش می‌کنند مقصود فراموش می‌شود.

بقّالی زنی را دوست می‌داشت، با کنیزکِ خاتون پیغام‌ها کرد که من چنینم و چنانم و عاشقم و می‌سوزم و آرام ندارم و بر من ستم‌ها می‌رود و دی چنین بودم و دوش بر من چنین گذشت، قصّه‌های دراز فرو خواند؛ چون کنیزک به خدمت خاتون آمد گفت بقّال سلام می‌رساند و می‌گوید که بیا تا با تو چنین کنم و چنان کنم؛ گفت به این سردی؟ گفت او دراز گفت اما مقصود این بود؛ اصل مقصود است باقی دردسَر است.


دکلمه فیه ما فیه مولانا

 


[۱]  بخشی از حواشی استاد فروزانفر: شرح حالش معلوم نیست.

[۲]  آیات ۴-۷ سورۀ ماعون: پس وای بر نمازگزاران، آنان که از نمازشان غافلند، آنها که خودنمایی می‌کنند، و از رفع نیاز دیگران دریغ می‌ورزند.

[۳]  بخشی از حواشی استاد فروزانفر: تطویل بلاطائل و سخن دراز و مطول گفتن است.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *