فیه ما فیه مولانا – فصل ۳۳
فصل سی و سوم
وَ قَالوْا تَجَنَبّنَا وَ لا تَقْرَبَنّا/ فَکَیْفَ وَ اَنْتُمْ حَاجَتِیْ اَتَجَنَّبُ[۱]
معلوم باید دانستن که هر کسی هر جا که هست پهلوی حاجتِ خویشتن است لایَنفَکّ[۲] و هر حیوانی پهلویِ حاجت خویشتن است ملازم حَاجَتهُ اَقربُ الَیهِ مِن اَبیْه و اُمِّه مُلتَصقٌ به، و آن حاجتْ بندِ اوست که او را میکشد اینسو و آنسو همچون مهار و مُحال باشد که کسی خود را بند کند، زیرا که او طالبِ خلاصِ بند است و محال باشد که طالبِ خلاصِ بند، طالبِ بند باشد؛ پس ضروری او را کسی دیگر بند کرده باشد، مثلاً او طالبِ صِحّت است، پس خود را رنجور نکرده باشد زیرا محال بود که هم طالبِ مرض بود و هم طالبِ صحّتِ خود و چون پهلوی حاجتِ خود بود، پهلوی حاجت دهندۀ خود بود، و چون ملازمِ مهارِ خود بود، ملازمِ مهارکشنده و مهارکنندۀ خود بود، الّا آنکه نظرِ او بر مهار است از بهرِ آن بیعزّ و مقدار است؛ اگر نظرِ او بر مهارکش بودی از مهار خلاص یافتی، مهارِ او مهارکشِ او بودی؛ زیرا که مهارِ او را بهرِ آن نهادهاند که او بیمهار پیِ مهار کننده نمیرود و نظرِ او بر مهار کننده نیست، لاجرم سَنَسِمُهُ عَلَی الْخُرْطُوْمِ[۳]، در بینیش کنیم مهار و میکشیم بیمرادِ خویش، چون او بیمهار پیِ ما نمیآید.
یَقُوْلُوْنَ هَلْ بَعْدَ الثَّمَانِیْنَ مَلْعَبٌ/ فَقُلْتُ وَهَلْ قَبْلَ الثَّمَانِیْنَ مَلْعَبٌ[۴]
حق تعالی صَبوَتی[۵] بخشد پیران را از فضلِ خویش که صِبَیان[۶] از آن خبر ندارند زیرا صَبوتْ بدان سبب تازگی میآرد و بر میجهاند و میخنداند و آرزوی بازی میدهد که جهان را نو میبیند و ملول نشده است از جهان؛ چون این پیر هم جهانِ نو بیند همچنان بازیش آرزو کند و برجسته باشد و پوست و گوشت و خونِ او بیفزاید.
لَقَدْ جَلَّ خَطْبُ الشَّیْبِ اِنْ کَانَ کُلَمَا/ بَدَتْ شَیْبَةٌ یَعْدُوْ مِنَ اللّهْوِ مَرْکَبٌ[۷]
پس جلالتِ پیری از جلالتِ حق افزون باشد که بهارِ جلالت حق پیدا آید و خزانِ پیری بر آن غالب باشد و طبعِ خزانیِ خود را نهلد؛ پس ضعفِ بهار فضل حق باشد که به هر ریختنِ دندانی، خندۀ بهارِ حق کم شود و به هر سپیدی موی، سرسبزی فضلِ حق یاوه شود و به هر گریۀ بارانِ خزانی، باغِ حقایق منغَّص[۸] شود، تَعَالَی اللهُ عَمَّا یَقُوْلُ الظَّالِمُوْنَ عُلواً کَبیراً[۹].
——
[۱] حواشی استاد فروزانفر: از قطعهیی که تمام آن با مختصر اختلاف در عیونالاخبار، ج ۴،ص ۵۳ ذکر شده است.
[۲] جدا نشدنی.
[۳] آیۀ ۱۶ سورۀ قلم: زودا که بر بینیاش داغ نهیم.
[۴] بخشی از حواشی استاد فروزانفر: از قطعهیی که تمام آن با مختصر اختلاف در عیونالاخبار، ج ۴،ص ۱۵۵ مذکور است.
[۵] کودکی.
[۶] کودکان.
[۷] حواشی استاد فروزانفر: از قطعهیی که تمام آن با مختصر اختلاف در عیونالاخبار، ج ۴،ص ۱۵۵ مذکور است.
[۸] تیره و مکدّر.
[۹] برگرفته از آیۀ ۴۳ سورۀ اسراء.
دیدگاه خود را ثبت کنید
آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!