فیه ما فیه مولانا – فصل ۶۹

فصل شصت و نهم

میانِ بنده و حق حجاب همین دو است و باقیِ حجب از این دو ظاهر می‌شود و آن صحّت و مال است، آن کس که تن‌درست است می‌گوید، خدا کو؟ من نمی‌دانم و نمی‌بینم، همین که رنجش پیدا می‌شود آغاز می‌کند که یا الله یا الله و به حق همراز و هم‎سخن می‌گردد؛ پس دیدی که صحّت، حجابِ او بود و حق زیرِ آن درد پنهان بود و چندان که آدمی را مال و نوا هست، اسبابِ مرادات مهیّا می‌کند و شب و روز به آن مشغول است، همین که بی‌نوایی‌اش رو نمود، نَفس ضعیف گشت و گردِ حق گردد.

مَستیّ و تَهی دستیت آوَرد به من/ من بَندۀ مَستی و تَهی دستیِ تو[۱]

حق تعالی فرعون را چهارصد سال عمر و مملکت و پادشاهی و کامرانی داد، جمله حجاب بود که او را از حضرتِ حق دور می‌داشت، یک روزش بی‌مرادی و دردسر نداد تا نَبادا[۲] که حق را یاد کند، گفت تو به مرادِ خود مشغول می‌باش و ما را یاد مکن، شبت خوش باد.

از مُلْکَت[۳] سیر شُد سُلَیمان/ وَ ایّوب نَگَشت از بَلا سیر[۴]

———

[۱]  بیت دوم از رباعی ۱۵۵۵ مولانا.

[۲]  مبادا. حواشی استاد فروزانفر: چنین است در نسخه اصل و ح و سلیم آغا و این دلیلی است بر جواز استعمال حرف نفی در مورد دعا شبیه بدانکه در محاورات امروزی نفی را به جای نهی به کار می‌بردند و مثلاً نکن و نرو می‌گویند به جای مکن و مرو.

[۳]  در نسخه “مملکت” آمده است.

[۴]  بیت ۱۰ از غزل ۱۰۵۸ مولانا.


دکلمه فیه ما فیه مولانا

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *