مکتوبات مولانا – مکتوب ۲ – به معین‌الدّین پروانه در تشکّر از احسان به صدرالدّین

ملک تعالی، جلّ جلاله که مالک الملک است، یکی را به ملکِ دنیا مخصوص گرداند و تاجِ عزّت بر فرقِ او نهد و بر تختِ مملکت نشاند و بقاع و بلاد را مسخّر و رامِ فرمان و اشارت او گرداند و دل‌های سرکشان را، طوعاً و کرهاً[۱]، خاضع و منقادِ او دارد و خزاین و عساکر را فدای مراداتِ او گرداند تا به لطفِ خزاین و قهرِ عساکر مکافاتِ هواخواهانِ ملکِ خود کند و صدرِ مِنبَر و نقدِ نقره و زَر را به نام و القاب و خُطبه و سکّۀ او مرسوم گرداند و در زمان اندک این همه رقوم عجب را، که بر لوحِ خاک مهندسِ قدیم نقش کرد، هر شبی محو کند که فَمَحَوْنَا آیَةَ اللَّیْلِ[۲] تا در بی‌خبریِ شب نه امیر ماند، نه مأمور، نه حاکم ماند و نه محکوم، نه مَلِک ماند و نه مملوک، تا بدانند که این خطوطْ محکومِ دستِ مُهندسی است، و چون بوی نبردند، به شبِ مرگ به کلّی محو کند تا همه را معلوم شود که این غوّاصِ ملک ناپایدار نمونه‌ای است و اصطرلابی است از بهرِ اعلام ملکِ پایدار و تاج و تخت و عسکر و مخزنِ پایدار، که هر خیالی نمونۀ حقیقتی‌ است و هر خوابی نمونۀ تعبیری است و مصروف بودنِ همّت عالی ملکانۀ پیغامبرانۀ ملک الامرا، پروانۀ[۳] معظّم و شوق او به لقای حضرتِ لایزال و اجتهاد و رضاطلبی و دلداریِ فقرا و عاقبت‌اندیشی و اعتماد به وعده‌های حق خوابی است که تعبیر این علوّ مرتبت و کمالِ عنایت و حسنِ عاقبت آن یگانۀ حضرت ادام الله علوّهُ است. خصالِ خوبِ او گواه کمال اوست. این سعادتِ توفیق، که بخشیده اَستَش، بی‌نهایت و بی‌انقطاع باد. لُطف‌هایی که فرمود در حقِّ فرزند اعزّ صدرالدّین[۴] معلوم شد، شُکرها گفته آمد، امید داشته می‌شود که در تأخیر نیفتد که فی التأخیر آفات[۵]، الخیر لا یُؤخّر[۶]، عَجِّلّوا بِالصَّلوةِ قَبْلَ الْفَوْتِ[۷]. نوّاب می‌گویند که از کجا دهیم و چون کنیم؟ حضرت می‌گوید:

استاد تو عشقست چو آنجا برسی
او خود به زبان حال گوید چون کن[۸]

چارۀ نفس خود و فرزندان خود، که عدوِّ ویند و عدوِّ جان و ایمان ویند و مانع و حجابِ ویند، به صد لَون می‌تواند کردن و چارۀ اهلِ حق و نکوبندگان و نازنینانِ حق، که از بهرِ امتحان، حق‌تعالی ایشان را حواله کرد به کسانی که ایشان دعوی محبّتِ حق می‌کردند و قرآن و اوراد می‌خواندند تا منافقان گفتند: اَنُطعِم مَن لَو یَشاءُ اللهُ اَطعَمه[۹] چنین خدای که ایشان دعویِ اختصاص می­کنند به وی، نمی‌تواند مهمّاتِ خاصانِ خود را برآوردن که به غیر حواله می­کند؟ جواب می­فرماید که وَلِلهِ خَزَایِنُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَکِنَّ الْمُنَافِقِینَ لَا یَفْقَهُونَ[۱۰] نمی‌دانند که از بهرِ ابتلاست که رضایِ این بندگانِ ما رضای ماست که ما رضای خود را در رضای ایشان پنهان کرده‌ایم: اگر به حیل به هفت آسمان برآیی، رضای من نیابی، ابلیس‌وار در مقامِ قهر باشی، و اگر تا به پشتِ گاو و ماهی فرو روی، در تواضعِ هوا و هوسِ خود رضا نیابی. قال: ما وَسَعَنی ارضی و ما وَسَعَنی سَمایی و انّما وَسَعَنی قلبُ عبدِیَ المُؤمن[۱۱] و رضای خود در رضای ایشان نهاده‌ام، رضای ایشان جو که عاقل و مقبل آن است که هر چیزی را آنجا بجوید که من نهاده‌ام.

از صدف دُر طلب ز آهو ناف
دل ز مردان طلب ز نادان لاف[۱۲]

و الباقی مکشوف و معلوم، الله الله الله در این باب به نوّاب حواله نکند.

و ما غَلُظَت رقابُ الاسُد حتّی
باَنفُسها تولّت ما عَناها[۱۳]

—————————-

[۱] خواهی نخواهی.

[۲] بخشی از آیۀ ۱۲ سورۀ اسراء: نشانۀ شب را محو. کلمۀ اللیل در نسخه النهار آمده است.

[۳] استاد فقید فروزانفر: معین‌الدّین سلیمان بن مهذّب‌الدّین علی دیلمی از اکابر رجال و وزراء سلجوقیان روم است که در سال ۶۷۵ به حکم اباقاخان از ایلخانان مغل (۶۶۳-۶۸۰) به قتل رسید وی به مولانا ارادت تمام داشت و چنان که از تضاعیف همین کتاب و روایات افلاکی واضح می‌گردد غالباً در خانقاه مولانا حضور می‌یافت و از محضر مبارک وی موائد فوائد بر‌می‌گرفت و نیز مجالس سماع جهت وی و یاران ترتیب می‌داد چنان که بسیاری از غزّلیات مولانا به مناسبت همین مجالس پرشور به نظم آمده است.

[۴] استاد فقید فروزانفر: مقصود شیخ صدرالدین محمد بن اسحق قونوی است (متوفی ۶۷۳) از اکابر متصوّفه و معاصرین مولانا که بخصوص در تقریر و بیان طریقه عرفانی محیی‌الدّین بن عربی آثار او مورد نظر و اهتمام محققین بوده است و شهرت او را از بحث در تاریخ احوال وی مستغنی می‌دارد.

[۵] آفات در تاخیر است.

[۶] در خیر تاخیر مکن.

[۷] بخشی از حدیث نبوی: بشتابید برای نماز قبل از فوت وقت.

[۸] بیتی از شیخ شهاب الدین سهروردی در رساله فی حقیقة العشق یا مونس العشاق.

[۹] بخشی از آیۀ ۴۷ سورۀ یس: آیا کسی را خوراک دهیم که اگر خداوند بخواهد خوراکش می‌دهد.

[۱۰] بخشی از آیۀ ۷ سورۀ منافقون: خزانه‌های آسمان و زمین از آن خداوند است، ولی منافقان در نمی‌یابند. کلمۀ یفقهون در نسخه یعلمون آمده است.

[۱۱] حدیث نبوی: در زمین نمی‌گنجم و در آسمان نمی‌گنجم، اما می‌گنجم در دل بنده مومن.

[۱۲] با اندکی اختلاف در مصرع دوم: بیتی از حدیقة الحقیقه سنایی.

[۱۳] شاعر این بیت یافت نشد اما در کتاب هزار و یک شب آمده است: ضخامت گردن شیر به جهت آن است که رنج قلاده را خود می‌کشد.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *