مکتوبات مولانا – مکتوب ۳۷ – به معین‌الدّین پروانه درخواست عفو فلان (؟)

دیدۀ نادره‌بین ملک الامرا، ناشرالعدل، باسط الفضل، ملجاء الضّعفا والمساکین، محیی الهدی والیقین، صاحب اعظم، پروانۀ معظّم، مغیث الخلایق، منیرالحقایق، شریف الالقاب، مفخر الالباب، معین الدّولة والدّین ادام اللهُ عُلوَّهُ و شرح صدره و ایّده بروح القدس بر اسرارِ غیب و عاقبتِ پایان کارها هر روز واقف‌تر و مطّلع‌تر باد، گوشِ او مقناطیس نصیحت و سخن صواب باد، قبلۀ جانِ مبارکش نورِ توحید و خلوصِ تفریدِ فردانیّت باد، خُلق خوشش شاد شکرستان بی‌نهایت و لطف ذانش ذاکر لطف دریای بی‌غایت که: فَاذْکُرُونِی اَذْکُرکُمْ وَاشْکُرُوا لِی[۱]، دعوتِ اکرام اوست.
سلام و تحیّت مطالعه فرماید، و آرزومندی غالب و باعث و مهّیج داند ولیکن الْاُمُورُ مَرهُونَةٌ بِاَوْقَاتِهَا[۲] و اگر از روی مطالع صورت کرم و لطف نباشد، خبر متواتر موجب علم قطعی است. آثار خیر و خُلقِ خوبش و انعام عام و اکرام تام آن عزیز متواتر می‌شنودم و می‌دانستم و مزیدش می‌خواستم که: لِّلَّذِینَ اَحسَنُوا الْحُسْنَی وَزِیَادَةٌ[۳]. و لیس الخبر کالمُعاینه[۴]، خبر ا گرچه متواتر باشد، هرگز چون معاینه نباشد. آثار لطف و احسانش بعد از خبر، معاینه دیدم و به دعای خیر مشغولم و نخواستم که عرضه کنم محبّت و دعا را تا به ریا آمیخته نشود، امّا از بهرِ اشارت مصطفی صلی الله علیه و سلّم که در مسجد نشسته بود، کسی از درِ مسجد بگذشت. یکی از یاران گفت: یا رسول الله این مرد را که بگذشت دوست می‌دارم. مصطفی فرمود که برخیز و او را اعلام کن از این دوستی. اگر در این اعلام آفتِ ریا بودی، هرگز آن دقیقه بینِ عالَم و آدم فتوی ندادی به اعلام کردن که من احبّ منکم احداً فَلیُعلِمه[۵]. چنانکه ملک الامرا محبِّ حضرت حق است، به لطفی و احسانی و مسکین‌نوازی اعلام می‌کند از صدق و دوستی خویش آن حضرت را که او را اعلام حاجت نیست، لیکن اعلام را دوست می‌دارد، اگرچه آن خُلق و آن لطف و رحمت و مسکین‌نوازی و عفو ملک الامرایی را، که حجاب شود از اعتماد و توکلّ و از مکرِ حق غافل کند، که یک توکّل و جانب حق را گزیدن آن کند که صدهزار احتیاط نکند. فرعون صدهزار طفل بی‌گناه را از بنی اسرائیل از بهر احتیاط و حزم سر می‌برید و آنکه اصل بود و خصم در سرای خود، در کنار خود به هزار ناز می‌پرورد. مکر، خود چنین چشم‌بند است و اگر اعتماد بر حق کردی، حق تعالی آن همه اوتادِ ملک او را مؤسّس و مثبّت و دوست‌کام و نیک‌نام داشتی چون مُلک داود و سلیمان. توقّع است که بندۀ مقصّر، فلان را خلّصه الله از بھر دل این داعی به عفو و رحمت مخصوص گرداند و بر حق توکّل فرماید در دفع شرّها و آفات، تا این داعی رهین منّت باشد. یک نشانِ سعادت آن است که چون ظفر و نصرت رو نماید، آن را حواله به محض عنایت حق کنند و از آن بینند، نه از تدبیرهای لطیف خویش و چالاکی خویش. حق تعالی این توفیق را افزون داراد تا جهد در تحصیلِ رضای حق کنند نه در جمع رأی خود.
عطّار بگفت آنچه دانست
باقی همه بر شنود دارد[۶]
والحمدالله ربّ العالمین.

——————–

[۱] بخشی از آیۀ ۱۵۲ سورۀ بقره: پس مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم و مرا سپاس بگزارید.

[۲] حدیث از پیامبر اکرم (ص) و از امثال عربی: همه کارها در گرو زمان خودش است.

[۳] بخشی از آیۀ ۲۶ سورۀ یونس: برای آنان که کار نیک کرده‌اند عاقبت نیکوتر و بیش از آن هست.

[۴] حدیث از پیامبر اکرم (ص): شنیدن خبر مانند دیدن و مکاشفه آن نیست.

[۵] اشاره است به روایتی از پیامبر اکرم (ص): اذا احب احدکم صاحبه او اخاه فلیعلمه. هر کدام از شما دوست یا برادر دینی‌اش را دوست بدارد، پس به او اعلام کند.

[۶] با اندکی اختلاف بیتی از غزل ۱۷۲ عطار نیشابوری.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *