مکتوبات مولانا – مکتوب ۴۸ – ظاهراً به فخرالدّین علی صاحب‌عطا در اعزام سیف‌الدّین برای اِخبار دربارۀ مصاهره

سعادت و اقبالِ ملک الوزرا، آصف زمان، نظام المُلک عدل، منشی الخیرات، مربّی العلما، مونس الفقرا، ناصرالهُدی والیقین ادام اللهُ عُلوَّهُ بر تقادم ادوار و تجدّد اطوار باقی باد. اولیا و هواخواهانِ آن دولتْ منصور و مسرور و اعدا و بدخواهانْ مقهور و محصور، بمحمّدٍ و آله اهل الهُدی والنّور.
سلام و تحیّت، که فرض عین است رسانیده می‌آید و آرزومندی و اشتیاق به ملاقاتِ شریف دلنوازش غالب و باعث است. ملاقات طلعت همان لازل، منوّراً مسروراً و منصوراً، سفراً و حضراً، لیلاً و نهاراً، فی امان الله و حفظه، در مبارک‌ترین ساعتی و مسعودترین حالتی میسّر و مهیّا باد. از صادر و واردْ اخبارِ شادکنندۀ آن حضرت می‌پرسد و چون کمالِ حال و توفیقِ ذوالجلال در اهتمامِ خیرات آن علامت سعادت عاقبت و آمرزش آخرت است، می‌شنود از آن حضرتِ خیرگستر، شکر باری تعالی می‌گزارد والشّکر وسیلةٌ الی المزید. قال الله تعالی: لَئِن شَکَرتُمْ لَاَزِیدَنَّکُمْ[۱]، نیّت‌های خیر و اخلاص‌های آن عزیز در تَعظِیمُ اَمرِاللهِ والشَّفَقَةُ عَلَی خَلقِ اللهِ[۲]، مقبول و پذرفته و مقابل به اضعاف مضاعفةً: مَن جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ اَمْثَالِهَا[۳]، بل: کَمَثَلِ حَبَّةٍ[۴] اَنبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِی کُلّ سُنبُلَةٍ مَّائَةُ حَبَّةٍ[۵]، بل که: وَاللهُ یُضَاعِفُ لِمَن یَشَاءُ[۶]، ملک الوزرا عادلِ گره‌گشا در وعدۀ لمن یشاء مکتوب و محسوب باد.
برادرِ عزیز، اکفی الکفاة، معتقد دیندار، سیف الدّین کتب الله سلامته تعجیل نموده به خدمت، تا خدمتی که کرده است بدان حضرت زود عرض کند، توقّع است از صدقات و مکارمِ حسنات آن عزیز که برادر عزیز، سیف الدّین را به تعجیل، بی‌توقّف، به ما بخشد و بر این سو گسیل کند، تا آن خیر مصاهره و پیوندی که النّکاح سنّتی[۷] تمام شود. در حدیث است که نزد مصطفی صلّی الله علیه وسلّم اسبی آوردند از طرفِ بحر، به اسمِ هدیه، سخت باقیمت و قامت که خراجِ ولایتی ارزیدی. قبول کرد، فرمود که: لو اُهْدیَ الیّ بکُراعٍ لقبلته[۸]. می‌فرماید مصطفی صلی الله علیه و سلّم که با این فراغت که مراست، که پیدا بود که خزاین و گنج‌های زمین در خزاین و گنج‌های آسمان‌ها چه باشد، که این زمین از آن آسمان‌ها نانپاره می‌چیند، آن خزاین آسمان‌ها و گنج‌ها را بر من عرضه کردند، به گوشۀ چشم ننگریستم، مَا زَاغَ الْبَصَرُ وَ مَا طَغَی[۹]. عجب کسی که لقایِ حق بیند، چه چیز پیش او چیزی باشد؟ این از روی فراغت بود که کردم، امّا از روی مروّت و شفقت و نیک‌آمدِ خلق، هر که پیش‌پای خرگوشی بیارد به هدیه، آن را به عزیزی قبول کنم و آن آرنده را نومید نکنم، صدق رسول الله آن اسب هدیه را قبول کرد. روی به یاران آورد و گفت: ای صحابه، این اسب به کدام چیز لایق است؟ آن یکی گفت: به غزای کافر. گفت: نی، خود آن غزا نیک است الّا از آن بِه می‌پرسم. یکی گفت: بفروشند و به مستحقّان دهند. گفت: آن هم[۱۰] نیک است، از آن لایق‌تر می‌پرسم. همچنین هر کسی چیزی می‌گفت تا عاجز شدند. گفتند: یا رسول الله شما بفرمایید. فرمود که: دو کس را گفت و گویِ نکاح باشد و نمی‌سازند و یا به مناقشۀ کابین یا جهاز یا غیرِ آن، ما اینجا بشنویم که در فلان شهر چنین نکاحی در گفت آمده است و به مانعی در توقّف افتاده، مردی شیرین‌سخن را، عاقلی را بر این اسب نشانیم، هر چه تیزتر بدواند و آن نکاح را تمام کند و مانع را برگیرد. و سخن انبیا تهی نباشد، خاصّه از آنِ مُصطفی صلّی علیه و سلّم و اگر صدسال ما و امثالِ ما بیندیشیم به عقل ریزۀ خویش آن نبینیم که ایشان با آن یک نظر که: یَنْظُرُ بِنُوْرِ اللهِ ببینند. اگر صدهزار چراغ و شمع گرد شوند و فروغ دهند در شبی، آن نکنند که یک آفتاب کند در جهان، با آنکه آفتابْ نورالله نیست، مخلوق است و اگر آفتابْ نورالله بودی، چون گفتی که اَلْمُؤمِنُ یَنْظُرُ بِنُوْرِ اللهِ؟[۱۱] که در آفتاب کافر و مؤمن مشترک‌اند بل حیوانات در نورِ آفتاب با ما مشارک‌اند، پس بدین چه ستایش باشد مؤمن را که ینظر بنورالله؟ و العاقل یکفیه الأشاره[۱۲]. جاوید مغیث خلایق و مدرک حقایق باد، آمین یا ربّ العالمین.

—————————-

[۱] بخشی از آیۀ ۷ سورۀ ابراهیم: اگر شکر کنید بر نعمت شما می‌افزایم.

[۲] بزرگ داشتن اوامر الهی و محبت نسبت به مخلوق خداوند.

[۳] بخشی از آیۀ ۱۶۰ سورۀ انعام: کسی که کار نیکی پیش آورد، ده چندان آن پاداش دارد.

[۴] در نسخه کلمۀ “کحبةٍ” آمده است.

[۵] بخشی از آیۀ ۲۶۱ سورۀ بقره: همچون دانه‌ای است که هفت خوشه می‌رویاند و در هر خوشه‌ای یکصد دانه.

[۶] بخشی از آیۀ ۲۶۱ سورۀ بقره: و خداوند برای هرکس که بخواهد چند برابر می‌کند.

[۷] حدیث نبوی و کامل آن: النِّکَاحُ سُنَّتِی فَمَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتِی فَلَیْسَ مِنِّی: زدواج سنّت من است، هر کس از سنّت من رویگردان شود از من نیست.

[۸] حدیث از پیامبر اکرم: اگر پای خرگوشی را هم برایم هدیه آورند، آن را می‌پذیرم.

[۹] آیۀ ۱۷ سورۀ نجم: دیده کژتابی و سرپیچی نکرد.

[۱۰] در نسخه کلمۀ “هم” تکرار شده.

[۱۱] بخشی از حدیث نبوی: مؤمن با نور خدا می‌بیند.

[۱۲] از امثال: عاقل را اشارتی بس است.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *