مکتوبات مولانا – مکتوب ۶۹ – ظاهراً به قاضی سراج‌الدّین، نامه‌ای است عارفانه

مفخرالصّدور، مونس الفقرا، قدوة الاخیار ادام اللهُ عُلوَّهُ سلام و تحیّت مطالعه فرماید و به مُشَرّفۀ عزیز، داعی را مستبشر داند. یقول الله تعالی لِعبدٍ انعَم علیه: ماذا صنعتَ فیما اسبغتُ علیک من النّعمة؟ فیقول: یا ربّ، شکرتُک و حَمِدتُک، یعنی شکرتُک بمالی و بنفسی و بلسانی و بقلبی و غیرها. فیقول الله تعالی: لم تشکُرنی اِذا لم تشکُر لمن اجریتُها علی یده، یعنی لم تشکر لمن اجریتُ تِلک النّعمة علی یده، صدق رسول الله فیما اخبَرنا عن الله.
چون حق جلّ جلالهُ آن موفّق را واسطه ساخت تا نعمتِ حق را به تو رساند، واجب آید شکر او کردن، چنانکه جسمِ تو را خدا آفرید، ولیکن چون پدر و مادر تو را واسطه ساخت تا به واسطۀ موافقتِ ایشان در تربیتِ تو آن نعمتِ تن بر تو موفّر شد، شکر ایشان واجب شد که: اِنَ اشْکُرلِی وَ لِوَالِدَیکَ[۱]، همچنین چون نعمتِ علم بر تو رسید، آن معلّم که حق او را واسطه کرد هم شکر او واجب شد.
چنانکه آورده‌اند که بعضی رهبانان پیش بزرگی که مُعتقدِ ایشان بود شکایت کردند که ما از صحابۀ رسول صلی الله علیه و سلّم رنج و فاقه بیش می‌کشیم و از شهوات دورتریم، آنچه ایشان می‌یابند از کرامات ما نمی‌یابیم، سبب چیست؟ آن بزرگ جواب داد که آن خداشناسی و زهدشناسی و رهبانّیت و انقطاع از دنیا و امثالِ این، همه موروث انبیاست و ارشادِ ایشان است که بی‌ارشادِ ایشان هیچ کس را به خداشناسی و سیرت و طریقت الی الله تعالی معلوم نشود، چون موروث ایشان است. شما پشت به ایشان کرده‌اید که این نعمت از ایشان یافتید. گفتند که: ما انبیای متقدّم را مقرّیم و شاکریم. گفت: چون که ایشان نفس واحده‌اند، تکذیب یکی، تکذیبِ همه باشد، چنانکه غسلِ اعضا و وضو در حقِّ فایده یک چیزند، اگر یک عضو را نشویی شستن آن اعضای دیگر سود ندارد و چون انبیا یکدیگر را مقرّند و گواهی می‌دهند بر صحّت همدیگر، چون یکی را تکذیب کردی همه را تکذیب کردی. و به حقیقت، آن یک نور است که در روزن هر خانه‌ای از خانه‌های اجسام انبیا تافته است از یک خورشید. چون ضدِّ یک نور از آن نورها که در این خانۀ معیّن است شدی و منکر او شدی، خفّاشیِ تو ثابت شد، منکرِ همه باشی و نظیر این آن باشد که خفّاشی گوید که من به آفتابِ پارینه مقرّم، با او ضدّ نیستم، اگر چه به آفتابِ امروزینه ضدّم. گوید که این پارینه و امروزینه دو نیست، ولیکن پارینه از امتحانِ تو دور است. و همچنین مارِ خاکی گوید که من ماهیِ آن آبم که پار در جو می‌رفت، با این آب آشنا نیستم. گویند: این آب همان است، امّا آن آب که غیر است در زعم تو امتحان کنندۀ روزگارِ تو نیست. و لا یتمّ بیانه ابدا[۲]، وَلَوْ جِئْنَا بِمِثْلِهِ مَدَداً[۳]. جاوید روح پاکش مستسقی آبِ حیاتِ یُفَجَّرُونَهَا تَفْجِیراً[۴] باد. آمین یا ربّ العالمین.

—————————

[۱] بخشی از آیۀ ۱۴ سورۀ لقمان: برای من و پدر و مادرت سپاس بگزار.

[۲] بیان آن انتها ندارد.

[۳] بخشی از آیۀ ۱۰۹ سورۀ کهف: ولو آنکه مددی همانند آن به میان آوریم‌.

[۴] بخشی از آیۀ ۶ سورۀ انسان: هرگونه بخواهند.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *